وب هکس

این صفحه را به اشتراک بگذارید
سینما و بازیگران ایران
هنر نزد ایرانیان است و بس
سلطان از پورنگ حذف شد، امیر محمد آقای ممنون!
انتقام عمو پورنگ از «خنده بازار»ی ها!
بانی فیلم آنلاین: نشست خبری گروه کودک و خردسال شبکه زندگی با حضور عوامل برنامه ساز «عمو پورنگ» و مدیرگروه کودک و خردسال این شبکه دوشنبه 17 تیر در سالن امفی تئاتر شبکه دو برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی شبکه دو،   در این نشست تهیه کننده برنامه عمو پورنگ از بازگشت این برنامه به تلویزیون پس از وقفه ای 3 تا 4 ماهه خبر داد و افزود:  بینندگان حرفه ای برنامه عمو پورنگ می دانند که ما هر بار می رویم با ساختار و وضع جدیدی باز می گردیم،این بار هم عمو پورنگ با فضای کتاب و کتابخوانی روی آنتن می رود و دکورها نیز متناسب با همین موضوع طراحی شده اند.

مسلم آقاجانزاده افزود:در سری جدید برنامه شخصیت سلطان را حفظ کردیم، پورنگ نیز با همان ویژگی های همیشگی متفاوت و پویا بودن در برنامه حضور خواهد داشت، نقش گلدون خان حذف شده اما امیر محمد اینباردر قالب نقش آقای ممنون ما را همراهی خواهد کرد.

وی تصریح کرد: ابراهیم شفیعی نیز به تازگی به این گروه اضافه شده، او را به گروه دعوت کردیم تا انقام بدل همیشگی مجری های کودک در «خنده بازار» بودن را از او بگیریم، شفیعی قرار است در نقش پهلوان پنبه ، شخصیتی برگرفته از متون کهن ایرانی بازی کند.

این تهیه کننده تاکید کرد: اینبار علاوه بر بچه ها خانواده ها را هم مورد نظر داریم، چرا که این برنامه دارد 13 ساله می شود و خیلی از مخاطبان قدیمی ما حالا بزرگ شده اند.

در ادامه این برنامه داریوش فرضیایی «عمو پورنگ» گفت: عموپورنگ شخصیتی است که در این 13 سال دیگر جا افتاده است و بچه ها از او حرف‌شنوی دارند و حتی خانواده ها دوست دارند برخی از نکات آموزشی از طریق این شخصیت به کودکانشان منتقل شود بنابراین فکر می کنم حفظ همین شخصیت قشنگ تر است.

وی افزود: لوکیشن و فضای جدید برنامه را خیلی دوست دارم، این دوره خیلی جدی تر به کار می  پردازم و قرار است همه حرف های ما با استناد به کتاب باشد.

حمید سهیلی ، بازیگر نقش سلطان هم در این نشست گفت: رخدادگاهی که امسال در آن قرار گرفتیم بسیار خوشحال کننده است،  خیلی خوشحالم که امسال در قالب برنامه  پورنگ در کتابخانه روی آنتن می رویم،  هر چند که دکور و لوکیشن برنامه دست کسانی که در این برنامه هنرنمایی می کنند را می بندد و موضوع کتابخانه کار را برای نویسنده و سایر عوامل سخت تر می کند.

وی با بیان این که کتابخوانی بچه ها از دغدغه های مهم پدر و مادرهاست، افزود: متاسفانه بچه های ما خیلی با فضای کتابخانه مانوس نیستند، کتابخانه مثل آزمایشگاه های مدارس می ماند و ممکن است بچه ها خیلی با آن آشنایی نداشته باشند، حالا این برنامه فرصتی فراهم کرده تا بچه ها با قرار گرفتن در فضای کتابخانه با یک پس زمینه فرهنگی رو به رو شوند و این قطعا از نظر روانی بچه ها را تحت تاثیر قرار می دهد.

این بازیگر گفت: مایل نیستم خیلی درباره شخصیت سلطان در برنامه جدید توضیح بدهم فقط اینکه او تلفیقی از تجربیات من است و سعی کردیم طراوت کار را حفظ کنیم.

در ادامه نشست احمد درویش علیپور، کارگردان برنامه گفت: همه انسان ها دغدغه بهتر شدن دارند، ما هم از این قاعده مستثنی نیستیم،  همواره سعی داریم بهتر از قبل عمل کنیم، این روحیه یک رقابت با خود را شکل داده که این موضوع معایب و محاسنی را با خود به همراه دارد.

وی با بیان این که تلاش ما این است که مخاطبان همیشگی خود را حفظ کنیم اما در اوج ماندن کار سختی است، تصریح کرد: اینبار با حمایت گروه کودک و خردسال شبکه دو تلاش کردیم فضای بزرگتری برای بچه ها ایجاد کنیم .

درویش علیپور با اشاره به پایین بودن سطح سرانه مطالعه در کشور افزود: معتقدم ما از سن پایین باید فرهنگسازی را شروع کنیم، بچه ها در خردسالی علاقه بیشتری به مطالعه نشان می دهند و همین دغدغه عاملی شد که ما جدی تر به مقوله کتابخوانی بپردازیم.

وی گفت: دکور این برنامه فضای خشکی ندارد، ما در سری جدید خیلی جدی به مقوله کتاب می پردازیم و دکورمان نیز بیشتر مفهوم کتاب و خانه را القا می کند.

ابراهیم شفیعی از بازیگران برنامه نیز در ادامه بابیان این که خوشحالم برای دومین بار با این گروه دوست داشتنی و پرطرفدار همکاری می کنم، افزود: در سری جدید این برنامه نقش پهلوان پنبه را ایفا می کنم، این شخصیت برگرفته از متون کهن ایرانی است، او خوش شانس، کمی ترسو تا اندازه ای هالو و دارای چهره غلط انداز است.

محمد درویش علیپور ، نویسنده این برنامه نیز با اشاره به تکراری و محدود بودن سوژه های حوزه کودک، گفت: درسری جدی کار سعی کردیم نگاه جدیدتری حتی نسبت به برنامه هزار و شصت وشونزده داشته باشیم، مثل گذشته طنز را چاشنی کار خود کردیم و شوخی هایی را دربرنامه اوردیم که بزرگترها را درگیر خواهد کرد.

وی افزود: در طول کار به غیر از کاراکترهای ممنون و پهلوان پنبه باز هم کاراکترهای دیگری به جمع ما اضافه خواهند شد.

امیر محد متقیان، نیز که نهمین سال همکاری خود با این گروه را پشت سر می گذارد،  درباره نقش تازه اش آقای ممنون گفت: شخصیت جدید من گویش جدید و خاصی دارد، فرد زحمتکشی در کتابخانه است که برای دیگران چای می آورد با این حال از او زمان بیکاری اش را به خواندن کتابهای کتابخانه گذرانده و فرد باسوادی است.

در ادامه زارعان، مدیر گروه کودک و خردسال شبکه 2 نیز با اعلام این که عمو پورنگ از اول ماه مبارک رمضان با ساختار و دکور جدید روی آنتن می رود، گفت:  این برنامه با عنوان «پورنگ در کتابخانه» از ساعت 18تا 19:30 با هدف ترویج کتاب و کتابخوانی پخش می شود.

وی افزود: دوستان ما در حال ساخت دکور این برنامه هستند و اگر کار به موقع تمام بشود برنامه از 19 تیر روی آنتن تلویزیون می رود.

علی زارعان گفت: بر اساس آمارهای ارائه شده برنامه «عمو پورنگ» 93 درصد مخاطب در تهران و 88 مخاطب در شهرستان دارد که این آمار ارزشمند باید حفظ شود.

وی تصریح کرد: این برنامه توجه ویژه ای به کتاب و کتابخوانی دارد و سعی داریم در آن کتاب های جدید و مناسب کودکان را معرفی کنیم.

به گفته مدیر گروه کودک  در سری جدید برنامه پورنگ بچه ها با کتاب های مورد علاقه خود به استودیو می آیند.

وی با اشاره به این که بهترین زمان شبکه در اختیار برنامه پورنگ قرار گرفته است، افزود:  برنامه هایی شاد و مفرح تدارک دید شده، سعی داریم در رمضان امسال روزه اولی ها را تا افطار همراهی کنیم.




ارسال توسط کاربر
نصیری مدیر سینما قدس درباره خبری که حاکی از آن بود که فیلم "رسوایی" دوباره در این سینما اکران می‌شود  گفت: متاسفانه ما در حال حاضر فیلمی نداریم که باعث بسته نشدن سالن سینما شود. پیش از این "بیتابی بیتا" را اکران کرده بودیم که کف فروش خود را از دست داد در نتیجه از سرگروهی خارج شد.

وی افزود: برای اکران در ماه رمضان درخواست فیلم جدید دادیم که بتوانیم گیشه را حفظ کنیم اما فیلمی پیدا نشد که فروش خوبی داشته باشد. از طرف دیگر شورای صنفی نمایش نیز سالن ما را آزاد اعلام کرد و در نتیجه تصمیم گرفتیم دوباره "رسوایی" ده‌نمکی را اکران کنیم. این فیلم با وجود اینکه مدتی از نمایش آن گذشته است، جمعه شب بالای یک میلیون فروش کرده است.

نصیری در پایان گفت: فیلم "بیتابی بیتا" شبی 300 تا 400 هزار تومان فروش داشت. نمی توانستیم بعد از این فیلم درِ ِ سینما را ببندیم. البته در اکران عید فطر فیلم "فرزند چهارم" وحید موسائیان در این گروه اکران خواهد شد.

"رسوایی" به کارگردانی مسعود ده‌نمکی عید امسال اکران شد و چون دیگر آثار این کارگردان پرفروش بود و در فهرست پرفروش‌های تاریخ سینمای ایران نیز قرار گرفت. این فیلم داستان دختری به نام افسانه است که در محلشان فرد خوش‌نامی نیست ولی آشنایی وی با روحانی محل باعث اتفاقات و دردسرهای جدیدی می‌شود.

الناز شاکردوست، اکبر عبدی، محمدرضا شریفی‌نیا، کامران تفتی، امیر دژاکام و ... بازیگران این فیلم هستند.



ارسال توسط کاربر
به بهانه اکران "گذشته" در جشنواره کن؛
اصغر فرهادی گفت: خط قرمز چیزی نیست که فقط مختص ایران باشد و همه جای دنیا خط قرمز وجود دارد.
مجله سینمایی مشرق - همزمان با اولین نمایش "گذشته" فیلم جدید اصغر فرهادی در بخش رقابتی جشنواره کن، اکران سراسری آن در فرانسه آغاز شده و این کارگردان را به صدر اخبار فرهنگی رسانده است.

از گوشه و کنار شندیم که داستان فیلم باز هم در مورد زوجی است که با "طلاق" دست و پنجه نرم می کنند و تفاوتش با فیلم قبلی فرهادی این است که اتفاقات بعد از طلاق به تصویر کشیده می شود.

از جمله برکات فیلم فرهادی این بود که یک دوجین ایرانی به بهانه دیدن کار جدید او یک سفر زیارتی-سیاحتی مجانی را هم (احتمالا به خرج سازمان سینمایی) تجربه کردند و این "تجربه"شان هنوز هم ادامه دارد.

حسین معززی نیا که در این روزها در جشنواره کن به سر می برد، درباره کار جدید فرهادی گفت: همه آنها که دلشان شور می زده از یمی دو سال پیش تا دیشب، خیالشان راحت. اصغر فرهادی یک فیلم درست و حسابی ساخته. حالا این که از جدایی یا درباره الی بهتر است یا نه بماند برای وقتی که مردم خودشان فیلم را دیدند.

کیوان کثیریان نظر متفاوتی داشت: به شدت امیدوار بودم فیلم فوق العاده ای باشد اما نبود. فیلم بدی نبود اما به نظرم یک چیزی کم داشت.

گبرلو هم آنجاست! این را گفتیم که بدانید چرا هفت این بار به روی آنتن نرفت.

نشست خبری "گذشته" با حضور کارگردان و بازیگران فیلم برگزار شد و در حاشیه نمایش آن چندین رسانه با فرهادی مصاحبه کردند. یکی از این رسانه ها روزنامه لوموند بود که می خواست تفاوت فیلمسازی در ایران و فرانسه را از زبان این کارگردان بداند.

فرهادی پاسخ داد: فرق چندانی ندارد. یک فیلمساز باید به شدت از این مسائل اجتناب کند که با تغییر دکور، لوکیشن و محتوا، شیوه فیلمسازی اش هم عوض شود. البته از نظر فنی و مشارکت گروهی، سینمای فرانسه خیلی پیشرفته تر از ایران است.
 
فرهادی در پاسخ به سوال دیگر این روزنامه که پرسیده بود آیا امکان ساخت این فیلم در ایران هم وجود داشت یا خیر گفت: بله همه نشانه های این داستان در اصل از ایران می آید و در همان جا هم قابل ساخت بوده است. آنجا هم خانواده هایی وجود دارند که از هم جدا می شوند و بعد دوباره نزد هم باز می گردند.

و بلاخره در مورد خط قرمز ها هم گفته بود: خط قرمز چیزی نیست که فقط مختص ایران باشد و همه جای دنیا خط قرمز وجود دارد.

از شما چه پنهان ما هم از فرهادی یک سوال داشتیم! اینکه خب شما که می توانستی این فیلم را در ایران بسازی چرا رفتی مملکت غربت یک اثر سینمایی تولید کردی که فرانسوی ها زود تر از ما اجازه دیدنش را داشته باشند و تازه ما هم با  اعمال شاقه (زیر نویس فارسی) مجبور باشیم ببینیم؟ ما قبلا فکر می کردیم شما از خط قرمزهای ایران دلخوری که رفتی آن ور آب؛ که دیروز دیدیم خیر! مشکلی هم با خط قرمزها نداری.
 
راستی از "علی مصفا" هم باید تشکر کنیم که زبان فرانسه بلد بود و در این فیلم بازی اش دادند. چون طبق گفته خودش یکی از مهمترین  شرایط برای حضور در این فیلم تسلط به زبان فرانسه بوده که این بازیگر را هم دو ماهی در صف کاندیداها نگه داشته بود. اگر نه همین یک بازیگر ایرانی را هم در فیلم نداشتیم.



ارسال توسط کاربر
 
«تهران 1500»عید فطر در شبکه ویدئویی
بانی فیلم آنلاین:دی وی دی فیلم سینمایی «تهران 1500» همزمان با عید سعید فطر در مراسمی رونمایی مي‌شود و در اختيار مردم قرار مي‌گيرد.

محمدرضا ابوالحسنی تهیه کننده فیلم   تهران 1500   در توضیح جزئيات پخش دی وی دی این فیلم سینمایی به مهر گفت: طبق برنامه ریزی انجام شده بنا داریم دی وی دی فیلم سینمایی   تهران 1500   به کارگردانی بهرام عظیمی را عید فطر روانه بازار کنیم تا شاید سهم خود را در شادی عیدانه مردم ادا کنیم.به همین مناسبت قرارست طی مراسمی از دی وی دی این فیلم سینمایی رونمایی و در سطح گسترده به مردم در تمام نقاط کشور عرضه کنیم.

این تهیه کننده با اشاره به مراسم قرعه کشی بین بینندگان فیلم سینمایی   تهران 1500   گفت: زمان اکران این فیلم سینمایی کارت های قرعه کشی به بینندگان فیلم ارائه شد و حال قرار است روز دوشنبه 10 تیرماه ساعت 19 مراسم قرعه کشی و اهدای جایزه به برندگان این قرعه کشی را اهدا کنیم.

ابوالحسنی در پايان متذکر شد: همچنین مهلت مسابقه پیامکی   تهران 1500   به اتمام رسیده و بزودی مراسم قرعه کشی و اهدای جایزه این مسابقه نیز برگزار می شود.




ارسال توسط کاربر
فيلم منوچهر هادي بزودي كليد مي‌خورد
حامد بهداد در «زندگي جاي ديگري است»
باني‌فيلم آنلاين: حامد بهداد نقش اصلي فيلم سينمايي «زندگي جاي ديگري است» را بازي مي‌كند.
به گزارش «باني فيلم»،اين بازيگر به تازگي با دست اندركاران فيلم جديد منوچهر هادي قرارداد بسته تا بزودي جلوي دوربين اين فيلم برود. «زندگي جاي ديگري است» چند بازيگر شناخته شده ديگر نيز دارد كه طي روزهاي آينده انتخاب خواهند شد. پيش توليد فيلم منوچهر هادي مدتي است كه آغاز شده و طبق برنامه‌ريزي انجام شده با تكميل فهرست بازيگران و عوامل تا نيمه تيرماه كليد مي‌خورد. پروانه ساخت اين فيلم سال گذشته صادر شد كه امسال به تهيه‌كنندگي سيد امير سيدزاده اين مجوز تمديد شده است. فيلمنامه «زندگي جاي ديگري است» را منوچهر هادي به همراه بابك كايدان و پدرام كريمي نوشته‌اند كه مضموني اجتماعي دارد. فيلم داستان داود بهيار مجرب بيمارستان است كه بيماران مبتلا به مرگ را احيا مي‌كند اما اكنون مرگ به سراغ او آمده است...
اولين نمايش اين فيلم قرار است در جشنواره فيلم فجر باشد. اين سومين فيلم بلند منوچهر هادي بعد از «قرنطينه» و «يكي مي‌خواد باهات حرف بزنه» است. فيلم قبلي او دو سال قبل در جشنواره فيلم فجر به نمايش درآمد و با استقبال مردم و منتقدان روبرو شد. سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش مكمل زن براي يكتا ناصر و ديپلم افتخار بهترين كارگرداني از بخش بين‌الملل جوايز اين فيلم در جشنواره فجر بود. «يكي مي‌خواد باهات حرف بزنه» بزودي در بخش مسابقه جشنواره زنگبار در تانزانيا به نمايش درمي‌آيد. 



ارسال توسط کاربر

روزهای پایانی فیلمبرداری فیلم سینمایی «آتیش بازی» در لوکیشن‌های فرودگاه مهرآباد و زندان قزل‌ حصار می‌گذرد. بخش‌هایی از فیلم در این لوکیشن‌ها  جلوی دوربین می‌رود  و تا پایان هفته فیلمبرداری فیلم به پایان خواهد رسید.

 

در روزهای پایانی میر طاهر مظلومی، امین حیایی و الناز شاکردوست جلوی دوربین خواهند رفت.

طبق برنامه ریزی انجام شده ظرف 40 روز درتهران و اطراف آن جلوی دوربین می‌رود.

در خلاصه داستان فیلم آمده است: قدیمی‌یا می گن طرف  این قدر شیر داغ خورده دهنشو سوزونده، موقعی که می خواد دوغ بخوره فوتش می‌کنه. حالا این شده حکایت آدمای آتیش بازی یا اینقدر تخته گاز می رن که یاتاقان می‌زنن یا این قدر احتیاط رو رعایت می‌کنن که از انورو بوم می افتن

آتیش بازی / عکس سجاد سلیمانی

در این فیلم   امین حیایی، الناز شاکردوست،سحر قریشی ،شقایق دهقان ،عزت الله مهرآوران،میرطاهر مظلومی و...  به ایفای نقش می‌پردازند

تعدادی از عواملی که در ساخت فیلم همکاری دارند، عبارتند از:

نویسنده : آرش قادری/ کارگردان: بهمن گودرزی/ تهیه کننده : مرتضی شایسته /مدیر فیلمبرداری : مرتضی غفوری/ صدابردار: بابک اردلان/ مدیر تولید: محمد شایسته / طراح صحنه و لباس: آیدین ظریف/ طراح گریم: ایمان امیدواری/ تدوین : شاهین یارمحمدی/ دستیار کارگردان و برنامه ریز: علی نوابی / منشی صحنه : بهناز تاجیک/ عکاس:  سجاد سلیمانی




ارسال توسط کاربر
اعتراض فرجي به پایان اکران «حوض نقاشی» و «رسوايي»
 
 
غلامرضا فرجي به پايان اكران دو فیلم  «حوض نقاشی» و «رسوايي» در سينماهاي تهران اعتراض كرد .
 مدیر پخش و بازاریابی حوزه هنری درگفت‌وگو با فارس درباره پخش فیلم «حوض نقاشی» گفت: فیلم سینمایی «حوض نقاشی» 8 سالن سینما داشت در روز پنج شنبه 2.5 میلیون تومان و جمعه 2 میلیون تومان تنها در سینما آزادی فروش داشت. این فیلم می‌توانست مخاطب را به خوبی با خود همراه کند.
وی درباره تصمیم شورای صنفی به عدم ادامه اکران فیلم‌های نوروزی گفت: فیلم‌های پرفروش اکران نوروزی مانند «رسوایی» و «حوض نقاشی» ظرفیت فروش مناسب را داشت اما تصمیم شورای صنفی نمایش تنها  به نفع تهیه‌کنندگانی است که فیلم های ضعیفی دارند و نمی توانند سینما در اختیار بگیرند. فرجی در ادامه گفت: تعویض فیلم‌هایی که فروش خوبی دارند تنها به ضرر سینمادار و به خصوص  پردیس‌هایی سینمایی است اقبال مخاطب و فروش فیلم‌ها کاملا مشخص است.
وی درباره اکران فیلم در شهرستان‌ها توضیح داد: فیلم حوض نقاشی در شهرستان‌ها همچنان ادامه دارد. فیلم در تهران و شهرستان تاکنون به فروش 2 میلیارد و پانصد میلیون تومان رسیده است که با توجه به ادامه اکران آن در شهرستان ها این رقم افزایش خواهد یافت.



ارسال توسط کاربر



هیسسس بچه ها اقای کارگردان پای مانیتور خوابش برده ! 
 هدفون تو گوشش نمی شنوه بیاین دورش عکس مدرک جرم بگیریم
1 2 3 آآآییییی وای من پرید از خواب حالا این شد یه عکس خوب !!!! (‌پشت صحنه فیلم سینمایی اتیش بازی)



ارسال توسط کاربر

 


گزارشی از نقد فیلم رسوایی با حضور طلاب؛ 
چرا همه روحانیان حاج یوسف نمی‌شوندخبرگزاری رسا ـ ده نمکی با طرح این سؤال که چرا همه روحانیان، حاج یوسف نمی شوند، ترس از هزینه کردن خود را دلیل این امر دانست و گفت: سلام کردن به همه، کار در شب، دستگیری محرومان و انسان دوستی، همه جزو زی طلبگی است و اگر طلبه امروز این گونه نیست، مشکل او است نه عیب فیلم.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در مشهد، فیلم سینمایی رسوایی، آخرین ساخته مسعود ده نمکی پس از سه گانه اخراجی‌ها و پر فروش ترین فیلم سال، شب گذشته در جمع طلاب و روحانیان مشهد در محل دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی  اکران و نقد و بررسی شد.

 

ده نمکی در آغاز این نشست که با استقبال پر شور طلاب و روحانیان همراه بود، گفت: گرچه فیلم با ایده اولیه من فاصله دارد اما از آن جا که دغدغه ما ترویج اخلاق و مکتب تشیع است، شخصیت روحانی فیلم به عنوان مبلغ این اندیشه واقع شد.

 

تا اعتقاد نباشد، فیلم در خدمت مضمون در نمی آید

وی، وجود یک شخصیت روحانی در سه گانه اخراجی ها، مستند دارا و ندار و رسوایی را به دلیل تعلق خاطر به این حوزه دانست و افزود: طرح این گونه مضامین جز با اعتقاد به آن امکان‌پذیر نیست. برای پرداختن به این مسائل نمی توان از کسانی که به این مفاهیم و معارف، معتقد نیستند، انتظاری داشت زیرا حتی با وجود تکنیک بالا، تا اعتقاد نباشد، فیلم در خدمت مضمون در نمی آید.

 

وی با تأکید بر این که مضمون فیلم، دفاع از روحانیت نبوده است، اظهار داشت: با این وجود، برآیند کلی آن، دفاع از شخصیت روحانی به نظر می رسد ولی با همین حال، فقط در مشهد، بیش از 500 میلیون فروش داشته و با استقبال همه اقشار مذهبی و غیرمذهبی روبه‌رو شده است.

 

ده نمکی با اشاره به واکنش‌های مختلف نسبت به فیلم رسوایی ابراز داشت: بخشی از این برخوردها به خاطر شخصیت ده نمکی است و نه خود فیلم و بخشی نیز به دلیل سوء تفاهم ها است به عنوان مثال برای برخی از شخصیت های حوزوی، تنها آنونس فیلم را نمایش داده بودند که مخالفت آنان طبیعی بود.

 

بازخوردها نشان می دهد مخاطب بیش از شخصیت منفی فیلم با حاج یوسف همراه شده است/جای تأسف است که عبدی در نقش یک پیرزن جایزه می گیرد و در نقش روحانی تخریب می شود

این کارگردان سینما ادامه داد: البته برخی نیز به محض این که نام اکبر عبدی را به عنوان شخصیت روحانی فیلم می شنیدند، موضع می گرفتند که استفاده از یک شخصیت طنز برای این نقش، توهین به روحانیت است.

 

وی با اشاره به ضرورت شناخت سینما و اقتضائات آن گفت: این جزو لاینفک سینما است که ضمیر ناخوداگاه مخاطب با بازیگرها ارتباط برقرار کند؛ دلیل انتخاب عبدی این بود که محبوب‌ترین بازیگر سینما میان مخاطب عامه است و زمانی که این شخصیت روحانی فیلم باشد، مخاطب بدون توجه به صنف او، در گام اول با او همزادپنداری می کند نه با شخصیت منفی فیلم. با این که آقای عبدی این نقش را به خوبی و قابل باور بازی کرده، حتی نوع صحبت کردن، نگاه و رفتارش با یک روحانی معمولی متفاوت است. با این وجود جای تأسف است که عبدی در نقش یک پیرزن جایزه می گیرد ولی در نقش یک روحانی، این گونه مورد اعتراض قرار می گیرد.

 

اعتراض به رسوایی به دلیل ترس از برجسته شدن جایگاه روحانیت در جامعه است

در ادامه حجت الاسلام محمدرضا جواهری، عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد به عنوان کارشناس منتقد برنامه، تصریح کرد: نقد جامع، نیازمند توجه به نقاط ضعف و قوت در کنار هم است.

 

وی با تقدیر از ده نمکی برای پرداختن به موضوع مهم و حساس نقش روحانیت در هدایت نسل جوان افزود: ده نمکی، دغدغه های دینی و مذهبی دارد و از سینما برای هدایت جامعه به عنوان یک ابزار مناسب بهره می گیرد. جرأت و شهامت او در اقدام و ورود به عرصه هایی که دیگران کمتر وارد می شوند، ستودنی است.

 

حجت الاسلام جواهری ادامه داد: فیلم رسوایی، محبت، انسان دوستی، صداقت و شجاعت یک عالم دینی را به تصور کشیده و این که روحانیت اهل عمل است نه صرفا شعار. برخی افراد روشنفکر با فیلم درگیر شدند چون نمی خواستند نقش عملی روحانیت در جامعه برجسته شود.

 

وی رسوایی را فیلمی قابل فهم برای همه قشر مخاطب توصیف کرد و با اشاره به تصویربرداری خوب، انتخاب بازیگران توانا و دستیابی قابل توجه به اهداف ساخت فیلم، گفت: در این فیلم، مفاهیمی چون مانیفست امر به معروف و نهی از منکر به شکل ایجابی، دستگیری از سوی روحانیت به جای مچ گیری، و این که روحانیت اهل هزینه کردن از آبروی خود برای نجات مردم است، به خوبی تصویر شده است.

 

نکاتی در نقد حوزوی رسوایی

عضو اتاق فکر تبلیغ خراسان در ادامه به بیان برخی نکات در نقد رسوایی پرداخت و گفت: روحانی فیلم دارای ویژگی هایی است که در جامعه طلاب و روحانیان امروز کمتر مشاهده می شود، از جمله کار شبانه، دستگیری و سرکشی شبانه به فقرا، اهل کرامت بودن و نگرفتن حق منبر. نکته دیگر این که چرا در پایان فیلم، تحول اساسی در شخصیت افسانه مشاهده نمی کنیم؟ این ناشی از عدم ایفای نقش خوب روحانی است؟ همچنین انتخاب شاکردوست به عنوان بازیگر نقش افسانه، ساده لوح بودن روحانی به حدی که تکیه کلام های رایج جامعه را متوجه نمی شود و چگونگی جمع میان عارف بودن و در موضع تهمت قرار دادن خود و خلوت با نامحرم جای سوال دارد.

 

وی خطاب به ده نمکی افزود: آیا فیلم این گونه القا نمی کند که امربه معروف ونهی از منکر تنها رسالت یک روحانی با چنین ویژگی هایی است؟ در حالی که شرط عامل بودن، از شرایط وجوب امربه معروف و نهی از منکر نیست.

 

ده نمکی در پاسخ اظهار داشت: در مورد انتخاب شاکردوست که باید بگویم، شاکردوست ها در جامعه زیاد هستند و با وجود واقعی بودن آن ها هیچ اعتراض خاصی به آن ها نمی شود اما به محض این که در فیلم ظاهر می شوند مورد انتقاد قرار می گیرند. از سوی دیگر، خیلی فیلم‌ها نیز حتی با وجود تماس بدنی و وضعیتی به مراتب بدتر از آنچه ما ترسیم کرده ایم، با عنوان فیلم مذهبی مجوز اکران می گیرند. ضمن این که اگر افسانه شخصیتی چادری بود، چادری ها اعتراض می کردند که چرا ما را تخریب کرده اید؟

 

وی یادآور شد: وقتی می خواهیم برای جوان امروز حرف بزنیم باید با به گونه ای باشد که او بتواند خود را در فیلم ببیند و ارتباط برقرار کند، گاهی میان انتخاب بد و بدتر ناگزیر هستیم. برای بدکاره نشان دادن این دختر راهی جز این نبود، نمی شد عنوان بزنیم و رویش بنویسیم بدکاره چرا که اصولا سینما یعنی بیان در قالب تصویر.

 

 مردم به خاطر کفش قرمز و عشوه های افسانه سینما نمی روند

کارگردان رسوایی ادامه داد: از سوی دیگر اگر قرار بود مردم به خاطر این چیزها فیلم ببینند، چرا فیلم های بسیار مبتذل تر با چنین استقبالی مواجه نشده است؟ همزمان با این فیلم، چند فیلم دیگر نیز با گریم هایی به مراتب بازتر از خانم شاکردوست در حال اکران بود اما چنین استقبالی نشد. بنابراین مردم به خاطر کفش قرمز و عشوه های افسانه سینما نمی روند.

 

ده نمکی با بیان این که در جمع حوزویان، بیشتر تحلیل های محتوایی و تأویلی همچون چرایی انتخاب نام یوسف، انتظار می رود، در مورد پناه دادن حاج یوسف به افسانه، گفت: عارف در شرایط ابتلا و امتحان رشد می کند؛ دام حاج یوسف، دختر بدکاره نیست، او از این مرحله عبور کرده و به این مهم رسیده است که در موضع اتهام باید از آبرو خرج کند. ضمنا این دختر را خودش به خانه نیاورده بلکه دختر ناگهان وارد خانه او شده و او می داند که با تحویل افسانه به قانون، او اصلاح نخواهد شد.

 

 چرا همه روحانیان حاج یوسف نمی شوند؟

وی در مورد خلوت حاج یوسف با نامحرم، بیان داشت: محیط در بسته نبود، وقتی افسانه می خوابد، حاج یوسف به حیات می رود و وقتی افسانه به حیات می آید، او به محل کار می رود. اما سوال اصلی به خصوص در جمع حوزویان این است که چرا همه روحانیان حاج یوسف نمی شوند؟

 

وی در پاسخ به پرسش فوق، به ذکر خاطره ای از حواشی اکران فیلم در جشنواره بین المللی فجر پرداخت و گفت: هنگام اکران، در سه جا دو هزار نفر بیننده که اغلب برای کوباندن فیلم آمده بودند، کف زدند و با چشمان اشکبار از سالن بیرون آمدند. یکی از جوانان تا چشمش به من افتاد آمد مرا بوسید و تشکر کرد که فیلم تو ما را با خدا آشتی داد. یکی از روحانیان که شاهد این صحنه بود، گفت «به جای رو باید دست ده نمکی را بوسید» و این مطلب روز بعد به نقل از این روحانی در رسانه ها منتشر شد اما او بلافاصله تکذیب کرد و حتی از قول خود نیز برای یک فیلم هزینه نکرد. بنابراین به خوبی روشن است که تنها روحانی ای می تواند حاج یوسف شود که نه تنها از قول بلکه از آبرویش برای دختر بدنام خرج می کند.

 

رسوایی، امر به معروف ایجابی را به تصویر کشیده است

مدیرمسؤول سابق هفته نامه شلمچه با تأکید بر این که امر به معروف و نهی از منکر در فیلم تعطیل نشده بلکه به صورت ایجابی تبلیغ می شود، افزود: فیلم، طبق رهنمودهای قرآن کریم بر دعوت عملی تأکید دارد.

 

ده نمکی در پاسخ به مدعیان شعاری بودن برخی قسمت های رسوایی، خاطرنشان کرد: فیلم جن گیر با اذان شروع می شود،  در ژانر وحشت، مباحث اعتقادی و برخورد تمدن ها را به خورد مخاطب می دهد و تمدن شرق و خصوصا مسلمین را به بازی می گیرد و هیچ اعتراضی نمی کنید اما وقتی فیلم ایرانی با اذان شروع می شود و هدفمندانه از شعائر برای نشان دادن بازگشت به خدا بهره می گیرد، می گویید شعاری است؟

 

وی در تشریح چگونگی ترسیم تحول افسانه ابراز داشت: این که او در آغاز فیلم، به خاطر قهر با خدا و شکوه از فقر، در مقابل صدای اذان، پنجره را می بندد و در پایان فیلم با لباس سپید پنجره را به روی صدای اذان می گشاید، واضح ترین زبان تحول در سینما است. اذان، نماد بازگشت انسان است گوش سپردن به اذان، نماد لبیک به دعوت خدا است. ضمن این که تحول گام به گام صورت می گیرد، نمی شود از همان ابتدا هم باحجاب شود هم نماز خوان و مسجدی. حرف های افسانه در مقابل مردم حمله ور به خانه اش، نوعی خطبه خوانی و اعتراف به گناه بود که گام اول توبه محسوب می شود.

 

مشکل از سبک زندگی طلبه امروز است نه حاج یوسف

این کارگردان سینما در مورد تفاوت سبک زندگی روحانی فیلم با مشی کنونی حوزویان، خاطرنشان کرد: سلام کردن به همه، کار در شب، دستگیری محرومان و..... همه جزو زی طلبگی است و اگر طلبه امروز این گونه نیست، مشکل اوست نه عیب فیلم. شما می بینید مردم با این روحانی، هر چند ایده آل، ارتباط برقرار کرده اند. همچنین مسأله کار آن هم به شکل باربری، فقط از حیث امرار معاش نیست بلکه در مباحث عرفانی، از باب شکست و تحقیر نفس است.

 

وی در مورد ساده لوح بودن حاج یوسف به عنوان یک روحانی عارف، یادآور شد: این را در مشی عرفای معاصر هم دیده ام که عرفا در عین سادگی، رند هستند. ضمن این که این ساده بودن حاج یوسف، دستمایه تمسخر وی نیست بلکه نمک فیلم و چیزی بین هجو و شیرین زبانی است.

 

ده نمکی اضافه کرد: در مورد سوار ماشین بودن با دخترها هم مطمینا اگر خود حوزه هم می خواست فیلم را بسازد ناچار بود برای شکل گیری درام، بالاخره خود را در معرض این تهمت قرار دهد. ضمن این که حاج یوسف برای سوار شدن به ماشین، لباس روحانیتش را در می آورد که حرمت لباس شکسته نشود. من اگر می خواستم تمام و کمال از جذابیت های سینمایی استفاده کنم از یک روحانی 40 ساله استفاده می کردم که مخاطب از او انتظار انحراف اخلاقی داشته باشد نه آقای عبدی 60 ساله که حتی به افسانه نگاه هم نمی کند.

 

کارگردان فیلم رسوایی در مورد اثرگذاری و منفعل بودن روحانی فیلم، تصریح کرد: آیا اثرگذاری چیزی جز تماشاگران میلیونی فیلم و چشمان اشکبار آنان حین ترک سالن است؟ در خود فیلم هم که می بینیم چند صد نفر پشت سر روحانی نماز می خوانند. این که حاج یوسف یک لحظه در شیشه سماور، روسری برداشتن افسانه را می بیند، سریع دستش می سوزد نشان دهنده این اصل است که خدا اگر کسی را دوست داشته باشد، خیلی سریع او را متوجه خطایش کرده و همانجا عقوبت می کند. این انفعال است؟

 

قرار است با آدم هایی حرف بزنیم که پای منبر نمی نشینند/ بهره گیری از بیش از 80 روایت در دیالوگ های رسوایی

وی با بیان این که توقع من از جمع طلاب و حوزویان این بود که من برخی واضحات فیلم را برایشان توضیح ندهم، افزود: حاج یوسف از سر ذوق و قریحه حرف نمی زند همه صحبت های او یا خود روایت است یا بر مبنای روایات اهل بیت(ع). بیش از 80 روایت در دیالوگ های فیلم وجود دارد و این دیالوگ ها در واقع، تأویل روایات به زبان نسل امروز است چرا که قرار است با آدم هایی حرف بزنیم که پای منبر نمی نشینند.

 

ده نمکی با انتقاد از فضای افشاگری و مچ گیری رایج در جامعه، اضافه کرد: این فیلم از همان ابتدا این فضا را به نقد می کشد و در پی تحول، اثرگذاری و سرشار از کنش و واکنش های معنوی است.

 

وی خطاب به جمع حوزویان افزود: توقع من از شما تحلیل و نشانه شناسی فیلم بود. شما می بینید در بسیاری از لوکیشن ها و دکورهای فیلم از نماد هلالی شکل محراب استفاده شده که نشان می دهد برای حاج یوسف(روحانی واقعی)، همه جا اعم از خانه، بازار، مسجد و محل کار، محراب عبادت است و این در ضمیر ناخوداگاه مخاطب می نشیند و اثر می گذارد که او نیز می تواند اینگونه عمل کند.

رسوایی، تبلیغ عملی دین را به تصویر می کشد نه عرفان منهای شریعت

کارگردان اخراجی‌ها در پاسخ به شبهه تبلیغ عرفان منهای شریعت و استفاده از اشعار مولانا به عنوان یک شاعر اهل سنت در رسوایی، اظهار داشت: شریعت به چه معناست؟ اگر شریعت، امر به معروف، نماز و عمل به قول معصوم است که کاملا در فیلم به آن پرداخته ایم. روحانی فیلم در عمل افسانه را به شریعت هدایت می کند چنان که در متون دینی ما نیز دعوت عملی توصیه شده است. روحانی عارف فیلم، یک روحانی منفعل و دچار عرفان کاذب نیست، کسی است که جبهه رفته، شهید داده و اکنون هم در جامعه و میان مردم است. همچنین نادیده گرفتن 80 روایت فیلم و بزرگنمایی چند بیت شعر مولانا(آن هم اشعاری که مورد قبول شیعه نیز هست)، بی انصافی است.

 

ده نمکی در مورد ناتوانی رسوایی در تصویر فقر و وجود برخی تضادها در این مضمون ابراز داشت: انسان ها در واکنش به فقر، دو حالت را در پیش می گیرند؛ یا راه بد را انتخاب می کنند یا راه خوب و شرافتمندانه را، چنان که برادر افسانه نیز این گونه بود.

 

وی در مورد این که هدف درست، استفاده از هر وسیله ای برای رسیدن به آن را توجیه نمی کند، گفت: این جمله، روایت و متن صریح شرعی نیست از سوی دیگر، گاهی در سینما ناچار به دفع افسد به فاسد و انتخاب بد در برابر بدتر هستیم. خود ابزار سینما چقدر مشروعیت دارد؟ اما سراغش رفته و استفاده کرده ایم. اگر به این مسائل باشد، اصولا ساختار قصه های سینمایی نیز زیر سؤال می رود چرا که همه اش توهم وخیال و چیزهایی است که با روش قصه پردازی قرآن فاصله دارد.

 

بازیگر مانند بلندگوست

ده نمکی یاداور شد: بازیگر در سینما، مانند بلندگوست که هم به مراسم مذهبی می رود و هم غیرمذهبی؛ مهم این است که از بلندگو چه چیزی پخش می شود.

 

 وی همچنین در پاسخ به شبهه کپی برداری رسوایی از یک فیلم فارسی و یک فیلم ایتالیایی، گفت: فیلم فارسی پیش انقلاب را که به دلیل عدم اقتضای شرایط سنی ندیده ام اما این فیلم ایتالیایی که می گویید اصولا یک فیلم ضد جنگ و در مورد خیانت مردم به ناموس یک شخصیت ملی نظامی است که شباهتی با قصه رسوایی ندارد.

 

گفتنی است، اکران فیلم رسوایی تاکنون واکنش های متفاوتی را به خصوص در میان حوزویان در پی داشته است و نمایش و نقد این فیلم در مشهد در حالی صورت می گیرد که اکران نوروزی آن در قم توقیف شده است./930/ز502/س

 

 

 




ارسال توسط کاربر
به مناسبت نزدیک شدن به فضای انتخاباتی یازدهمین دوره ریاست جمهوری ایران - بخش پاياني
انتخابات رياست جمهوري در فیلم‌های ایرانی (كامل)
باني‌فيلم آنلاين - حسین محبی: روز پنجشنبه هفته گذشته قسمت نخست مروري بر فيلم‌هاي ساخته شده با موضوع رياست جمهوري را كه عموما درباره سينماي غرب بود خوانديد امروز بخش دوم اين گزارش را مي‌خوانيد كه به معرفي فيلم‌هايي مي‌پردازد كه به نوعي با موضوع انتخابات رياست جمهوري كشورمان مرتبط هستند.
تاریخچه ساخت فیلم هایی با موضوع ریاست جمهوری و انتخابات، به بعد از دوم خرداد 1376 برمی گردد که جو سینمای ایران به مسائل اجتماعی سیاسی گرایش پیدا كرد. البته نباید این نكته را از نظر دور داشت كه در زمینه طنز سیاسی بعد از دوم خرداد سال 76 مطبوعات پیشگام بوده‌اند. طنز سیاسی ژورنالیستی بعد از سال 76 توسعه یافت و این مسئله در كاریكاتورها و كارتون‌های مطبوعاتی نیز رخ داد. با «مومیایی سه» شاهد تأثیر متأخر طنز سیاسی بر سینما هستیم. «نان و عشق و موتور هزار» با پرداختن دقیق‌تر به این مسئله و آمیختن آن با مسائل اجتماعی نام خود را در مسیر سینمای كمدی ایران ثبت كرد. نكته جالب در مورد این فیلم و «مومیایی سه» این است كه پیشگامی مطبوعات در توسعه طنز سیاسی دارای سایه‌ای گسترده بر شوخی‌های كلامی فیلم است. كافی است به نقش روزنامه‌ها در نكات خنده‌آور فیلم دقت كنید و با این دقت دریابید كه این مسائل تا چه اندازه شبیه به ادای دین به مرجعی بالاتر از سینما یعنی مطبوعات است. در فیلم «نان و عشق و موتور هزار» كه طنز سیاسی ابعادی گسترده‌تر یافته به مرجعی بالاتر از سینما یعنی مقام ریاست جمهوری ادای دین می‌شود!! این فیلم با اینكه سعی دارد هجویه‌ای صرفاً اجتماعی باشد، با واسطه یكسری ویژگی‌ها و همچنین شرایط و زمان اكران آن، شوخی‌های سیاسی نسبت به سایر ابعاد فیلم برجسته‌تر است. نشریات آن زمان در خصوص نقد این فیلم چنین تیتری را برگزیدند: ادای دین به رییس جمهور
نان و عشق و موتور هزار (1380)
نان و عشق و موتور هزار به کارگردانی «ابوالحسن داودی» و نویسندگی «پیمان قاسم خانی و ابوالحسن داودی» در سال 1381 به نمایش درآمد و به فروش بالایی دست یافت. در این فیلم يارولي عموي باران كه تنها نگهدارنده وي و قيم او نيز بشمار مي آيد، پس از تعلل باران در مورد ازدواج، او را موظف به تصميم گيري و انتخاب همسر در مدتي معين مي كند. باران كه در مدت تعيين شده موفق به انتخاب همسر نشده است مورد توجه و علاقه برزو جوان تعميركار قرار مي گيرد. يارولي از علاقه برزو نسبت به باران مطلع مي شود و با به راه انداختن تعميرگاهي كوچك در قسمتي از خانه وي را به ازدواج با باران ترغيب مي كند. از سوي ديگر آريو شمس با فريب دادن باران و وعده خروج از كشور نظر باران را نسبت به خود جلب كرده و تصميم به ازدواج با او مي گيرد. باران توسط دو تن از مشتريان برزو بنام هاي داريوش و ارشك پي به فريبكاري آريو برده و سرانجام با برزو ازدواج مي كند. 
در انتهای فیلم خودروی رییس جمهور جلوی قهرمان فیلم توقف می کند. ابوالحسن داوودي براي این فيلم دو مدل پايان در نظر گرفت تا اگر دفتر رياست جمهوري وقت نسبت به فيلم عكس العمل نشان دادند او بتواند يك پايان منطقي خوب در نظر بگيرد.
آقاي رئيس جمهور( 1379)
بر خلاف دو فیلم «مومیایی3» و «نان و عشق و موتور هزار» که فضای طنز را برای ساخت فیلمهای خود برگزیدند، «ابوالقاسم طالبی»در همان سال ها فیلم «آقای رییس جمهور» را با رویکرد سیاسی اجتماعی می سازد. مصطفي رياحي رزمنده سالهاي جنگ و روزنامه نگار به دور از مصلحت گرايي ، به خاطر توطئه اي مالي به زندان مي افتد و نشريه اش تعطيل مي شود. اما با الطاف ظاهري شخصيتي متنفذ از زندان بيرون مي آيد و چون طرز فكر و مقالاتش مورد قبول هيچ يك از جناح هاي سياسي نيست با دعوت همان شخصيت متنفذ سردبيري روزنامه تازه تأسيسي را به عهده مي گيرد كه مدير مسئول و صاحب امتيازش همان شخص متنفذ است. فعاليت در آن روزنامه، مصطفي را گام به گام از ارزش هاي گذشته و اهداف انقلابي خود و نيز همسرش كه همچنان بر آن ارزشهاي انقلابي پا مي فشارد، دور مي كند، تا اينكه برخورد با دوستان جانبازش او را به خود مي آورد و هنگامي كه صاحب امتياز روزنامه خود را نامزد رياست جمهوري اعلام مي كند مصطفي در آخرين سرمقاله ماهيت ضد ارزشي او را برملا مي سازد. اين عمل انقلابي موجبات قتل او را فراهم مي آورد. اگرچه در آخرين لحظات دوستانش به ياري اش مي شتابند اما ابتدا همسرش در انفجار اتومبيل و سپس خودش توسط چند گلوله به قتل مي رسد. در پايان اين گونه وانمود مي شود كه مصطفي و همسرش توسط جناح هاي سياسي مخالف آن شخصيت متنفذ به قتل رسيده اند. مرتضي شايسته تهیه کننده فیلم بود و یوسف مرادیان، اردلان شجاع کاوه، محمدرضا داودنژاد، حسن جوهرچی، شهاب عسگری و حامد کلاهداری در آن به ایفای نقش می پرداختند. این فیلم چند روز بیشتر بر پرده سینماها نماند و گیشه مناسبی را به دست نیاورد.
پایان نامه(1389)
پس از انتخابات سال 88 دوباره فضای سینمای ایران به سمت مسائل اجتماعی سیاسی گرایش پیدا كرد. فیلمهای «پایان نامه»، «اخراجی های3»، «قلاده های طلا»، «تلفن همراه رییس جمهور» و «گیرنده» در فاصله این سال ها ساخته گردید.
فیلم «پایان نامه» به کارگردانی «حامد کلاهداری» و تهیه کنندگی «روح الله شمقدری» با بازی حامد کمیلی، بهاره افشاری، داریوش ارجمند، محمدرضا شریفی‌نیا، احمد نجفی، جمشید هاشم‌پور، کامران تفتی، محمد صادقی، چکامه چمن‌ماه،  هادی دیباجی و نیما شاهرخ‌شاهی در سال 1389 با موضوعیت حوادث بحثبرانگیز بعد از انتخابات 88 ساخته شد . پایان‌نامه برای اولین بار در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد و سپس از خرداد 1390 در سینماها به نمایش عمومی درآمد. فیلم در باره‌ی زمانی حدود 12 ساعته، از عصر تا نیمه شب، داستان چهار جوان دانشجو را به تصویر می‌کشد که با قصد ارائه پایان نامه یکی از آن‌ها به استادش، وارد تشکیلات دشمنان نظام می‌شوند. مافیایی که قصد بهره‌مندی از آشوب‌های خیابانی را دارد و با شبکه‌های غربی نیز در ارتباط است.
اخراجی ها 3(1389)
بعد از رکورد فروش اخراجی های 1 و 2 «مسعود ده نمکی» با ساخت «اخراجی ها3» در سال 1389 دوباره شانس خود را در فروش گیشه امتحان کرد. او در این فیلم  یک نگاه منتقدانه به مناسبات سیاسی و اجتماعی بعد از جنگ و انتخابات سال 88 دارد که با زبان طنز بیان می‌شود. در این فیلم جنگ تمام شده، اخراجي ها و ديگر هم‌رزمانش به شهر برگشتند و هر كس در پي كسب و كاري است، يك برنامه زنده تلويزيوني در تلاش است تا تعدادي از رزمندگان را براي حضور در يك برنامه دعوت كند، شرايط نامساعد حال يكي از هم‌رزمان او را راهي بيمارستان مي كند، اما بر اثر حوادثي در سطح شهر دير به بيمارستان مي رسد و تا پاي شهادت پيش مي رود و اين بهانه اي براي حضور همرزمان سابق در بيمارستان مي شود كه حالا هر يك‌شان و شخصيتي جديد دارند و... اخراجیها3 در کنار فیلم «ورود آقایان ممنوع» و «جدایی نادر از سیمین» پرفروش ترین های سال 1390 می شوند.
بازیگران این فیلم محمدرضا شریفی‌نیا، امین حیایی، اکبرعبدی، حسام نواب صفوی، رضا رویگری، سیدجواد هاشمی، فخرالدین صدیق شریف، نیما شاهرخ شاهی، بهنوش بختیاری، رز رضوی، مریم کاویانی، لیلا اوتادی، نگار فروزنده، علی دهکردی و ... هستند. 
قلاده های طلا(1390)
«ابوالقاسم طالبی» بار دیگر یک فیلم سیاسی می سازد؛ این بار فیلمی درباره ی درگیری های بعد از انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد 1388 که عنوان سیاسی ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را یدک کشید. فیلمی به تهیه کنندگی«محمد خزاعی» و بازی امین حیایی، محمدرضا شریفی‌نیا، حمیدرضا پگاه، علی‌رام نورایی، نیلوفر خوش‌خلق، محمود عزیزی و داریوش اسدزاده. فیلم قلاده های طلا ساخته ی ابوالقاسم طالبی به نقش عوامل خارجی مانند «سی.آی.ا»، «موساد»، و سازمان مجاهدین خلق در این درگیری ها می پردازد و درگیری های مأمورین وزارت اطلاعات با این گروه ها را به تصویر می کشد.
در فیلم قلاده های طلا یک گروه خارجی می خواهند با انفجار هواپیمای رییس جمهور سابق جمهوری اسلامی، یک انقلاب مخملی را در ایران راه بیاندازند. اما با عدم موفقیت در این کار، راه دیگری را برقراری آشوب در ایران و براندازی نظام انتخاب می کنند. آنها با وارد کردن یک جاسوس به ایران برای هماهنگ کردن جمعیت های خیابانی و یک گروه منافق در یک خانه ی تیمی سعی در اغتشاش در داخل کشور دارند. ابوالقاسم طالبی تصمیم داشته در ابتدا نام فیلم «ترور رئیس‌جمهور» گذارده شود که به موجب نامه‌ای که از دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی به دست وی می‌رسد، از این کار نهی می‌شود و نام فیلم به قلاده‌های طلا تغییر پیدا می‌کند. این فیلم توانست در اکران سال 1391 از فروش میلیاردی برخوردار شود.
تلفن همراه رییس جمهور(1390)
«تلفن همراه رئیس‌جمهور» فیلمی به کارگردانی «علی عطشانی»، نویسندگی جابر قاسمعلی و تهیه‌کنندگی محسن آقاعلی اکبری ساخته سال ۱۳۹۰ است و بازیگرانی مانند مهدی هاشمی، بهناز جعفری، نیکی کریمی، اکبر عبدی و... در آن بازی کرده اند. داستان فیلم درباره ی پیرمردی است که شغلش باربری بوده و قصد خرید سیم‌کارت و تلفن همراه را دارد که دست بر قضا سیم کارت خاموش سالیان گذشته رئیس جمهور مورد معامله قرار  گرفته و دست او می افتد.این فیلم در سی امین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن (بهناز جعفری) را دریافت کرد.
پس از آن قرار بود در اردیبهشت ماه 91 اکران شود و با وجود اینکه تبلیغات محیطی و نصب بیلبوردها نیز آغاز شده بود اما از اکران آن جلوگیری شد. عوامل فیلم سعی دارند تا با تغییرات به وجود آمده در فیلم بتوانند تا قبل از انتخابات فیلم را به نمایش عمومی درآورند.
گیرنده(1390)
«گیرنده» فیلمی به کارگردانی «مهرداد غفارزاده» و تهیه‌کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ساخته سال ۱۳۹۰ است و سعید راد، محمدرضا شریفی‌نیا، پردیس افکاری، نیما شاهرخ‌شاهی، سیامک اطلسی، چکامه چمن‌ماه، محمد‌رضا غفاری، رضا احادی، افسانه ناصری، باقر صحرا رودی و میر‌طاهر مظلومی در این فیلم بازی می‌کنند.
قرار است رئیس جمهور از شهری کوچک (جاروف) که مشخص نیست در کجای ایران قرار دارد، بازدید کند. به این علت اکثر مردم شهر شروع به نوشتن نامه برای رئیس جمهور میکنند و مشکلات خود را در نامه توضیح میدهند. داستان از جایی شروع میشود که هیئت دولت و مقامات پس از بازدید از شهر می روند و یک محموله نامه پس از رفتن رئیس جمهور و همراهانش به فرمانداری می رسد و چون قرار است رئیس جمهور در همان روز از طریق فرودگاه به تهران باز گردد نامه ها باید هر چه سریعتر به دست رئیس جمهور برسد. حاج صمد(سعید راد) راننده محلی، طی اتفاقی مأمور انجام این کار می‌شود. در این بین شخص با نفوذی بعلت اینکه منافع شخصی اش با رسیدن نامه ها به دست رئیس جمهور در معرض خطر قرار می گیرد برای رسیدن نامه ها مانع تراشی می کند .....این فیلم از سی امین جشنواره فیلم فجر توانست جوایز
سیمرغ بلورین بهترین فیلم بخش نگاه نو (مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی) ،  دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد بخش نگاه نو (سعید راد) و دیپلم افتخار بهترین فیلم‌نامه بخش نگاه نو برای گروه فیلم‌نامه‌نویسان را کسب کند. این فیلم زمستان 1391 در سینماها به نمایش عمومی درآمد.
جدای از فیلم های بلند سینمایی، فیلم مستند «رییس جمهور میرقنبر» ساخته «محمد شیروانی» را هم به لیست اینگونه فیلم ها اضافه کنیم که در سال 1384 ساخته شد. فیلمی در خصوص فعالیت‌های تبلیغاتی و زندگی یک پیرمرد به نام میرقنبر ساکن یکی از روستاهای عجب شیر که کاندیدای ریاست جمهوری شد. این فیلم توانست جایزه عالی جشنواره یاماگاتا 2005 را کسب کند.



ارسال توسط کاربر
ده‌نمکی در گفت‌وگو با مشرق مطرح کرد؛
ویژگی انقلاب همین بود؛ تحمل همدیگر! تحمل نیروهای جدید و انقلابی سخت بود. خیلی از بچه‌هایی که از حوزه هنری وارد سینما شدند شبیه همین سینمایی‌ها شدند.
 گروه فرهنگی مشرق - اوایل دهه هفتاد، درست در اوج تنش‎های سیاسی بعد از جنگ، مسعود ده ‏نمکی که ظاهرا از "انصار حزب‏ الله" بدلیل اختلافاتی جدا شده بود؛ با یک تیم آماتور در طبقه سوم پاساژ معروف «مهستان» اولین شماره هفته‌‏نامه «شلمچه» را منتشر کرد.

«شلمچه» خیلی زود به پرفروش‌‏ترین هفته ‏نامه ایران تبدیل شد. هرچند ده نمکی این روزها به عملکرد رسانه به شدت انتقاد می کند اما در آن سالها یکی از علل به چشم آمدن "شلمچه" کار کردن خبرهای حاشیه‏‌ای و جنجالی بود که معمولا در سایر رسانه‎ها ‎به آن اشاره نمی‌‏شد.

ده‌نمکی در سالهای پایانی دولت اصلاحات با روزنامه‌نگاری خداحافظی کرد و  قدم در وادی فیلمسازی گذاشت. این فارغ التحصیل علوم سیاسی از دانشگاه آزاد در سال ۸۲ مستندی را ساخت که باز هم انفجار خبری را به همراه  داشت. «فقر و فحشا» اولین فیلم ده‌نمکی بود که به آسیب‌های اجتماعی دختران در جامعه می‌پرداخت. مدت زیادی از تولید فیلم نگذشته بود که سی‌دی‌های قاچاق آن دست به دست میان مردم گشت و کمتر کسی پیدا می‌شد که اثر فیلمساز نوپای آن زمان را ندیده باشد.

بیش از یک سال از انتشار «فقر و فحشا» نگذشته بود که این فیلمساز جنجالی این بار در مستندی دیگر با نام «کدام استقلال؟! کدام پیروزی؟!» به آسیب‌شناسی شهرآورد پایتخت پرداخت اما این فیلم که با تأخیر دو ساله و در سال ۸۵ در وبلاگ شخصی‌اش به نمایش گذاشته شد، هرگز نتوانست موفقیت فقر و فحشا را تکرار کند تا اینکه سال ۸۶ رسید که می‌توان آن را به جرئت سال ده‌نمکی در عرصه سینما نامگذاری کرد؛ سالی که در آن اخراجی‌ها به عنوان اکران نوروزی بر پرده سینماها نشست و با فروشی رؤیایی لقب پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما را به خود اختصاص داد.

زمانی که ده‌نمکی مشغول تولید «اخراجی‌ها ۱» بود، شاید خوشبین‌ترین طرفدار او هم این فکر را نمی‌کرد که این فیلم به پرفروش‌ترین فیلم سال تبدیل شود، چه رسد به پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما! ده‌نمکی در این فیلم تصویر کلیشه‌ای از رزمنده‌ها را تغییر داد و از چاشنی طنز نیز در این میان بهره برد.
او پس از آن موفقیت با وجود توصیه افرادی مانند ابراهیم حاتمی کیا مبنی بر توقف تولید قسمتهای بعدی اخراجی ها به فکر تولید قسمت بعدی «اخراجی‌ها» افتاد که در آن راستا در سال ۸۷ «اخراجی‌ها ۲» تولید شد و بهار ۸۹ بر پرده سینماها رفت، اما با توجه به ضعف‌های عمده فروش خوبی داشت. سال ۸۹ هم سال تولید «اخراجی‌ها۳» برگرفته از اتفاقات انتخابات ۸۸ بود که در اکران نوروزی سال ۹۰ باز هم توانست رکورد فروش را بشکند، البته ده‌نمکی در عرصه تلویزیون هم بیکار ننشست و با تولید سریال «دارا و ندار»، در نوروز ۸۹ بر آنتن شبکه ۵ سیما رفت. 

با مشکل و مشقت بسیاری که از گفتن آن می‌گذریم، روبرویش نشستیم تا پاسخ سوالاتمان را از او بشنویم. هرچند به برخی از سوالات پاسخ نداد اما امیدواریم ماحصل گفتگوی با این کارگردان که از تولد او در اهر اکنون 44 سال می گذرد مقبول نظر خوانندگان افتد.

 
***آقای ده نمکی قبلا گفته بودید به خاطر ابهامات در عرصه خبر و روزنامه نگاری از این حرفه خداحافظی کردید و وارد هنر شدید. جای دیگری هم گفتید که: "علت موفقیت من برای منتقدین مغفول است و اینها  بروند پیگیری کنند هر وقت توانستند علت موفقیتم در روزنامه نگاری را بفهمند، می توانند راز موفقیتم در حوزه فیلمسازی را هم درک کنند."  شما واقعاً به خاطر آلوده بودن فضای روزنامه نگاری به عرصه فیلم سازی روی آوردید؟  
چون پای یک سری اعتقادات وسط می آید، طرح آنها  بعضاً در دنیای امروز به هجو و تمسخر گرفته می شود. یعنی آدم با اهلش باید این حرف ها را بزند. خب قطعا مخاطبان شما هم آدم های یک دستی نیستند. به خاطر همین ترجیح می دهم که این باورهایم محترم باشد تا این که مثلاً مورد هجو واقع شود. اما در چند دلیل اگر بخواهم خلاصه کنم، این را می گویم که ما در جنگ یاد گرفتیم جای خالی را پر کنیم. یعنی مثلاً در ستون که به خط می شدیم برای این که گردان منظم شود می گفتند جای خالی را پر کنید و هر کسی یک قدم جلو می آمد. مثل نماز جماعت که می گفتند هر کسی بیاید جلو تا صف ها تشکیل شود. من در زندگی فرهنگی اجتماعی خودم سعی کردم که جای خالی را پر کنم. اگر احساس کردم که کسان دیگری هستند که آن جا را پر کنند به قول امروزی ها مدیوم را عوض کردم و رفتم سر یک کار دیگری و هیچ تعصبی برای نگه داشتن آن جایگاه ندارم.  
 
یک اعتقادی هم دارم که الان زنگ حساب  نیست؛ زنگ کار است!  این که چه کسی این کار را انجام داده است و چه کسی شروع کننده و پایه گذار بوده است، این ها هیچ کدام در این دنیا عاقبت ندارد. کسی که بخواهد یک مروری منصفانه به گذشته داشته باشد مثلاً سال های 67 به بعد که جنگ تمام شد می بینیم در آن فعالیت های اجتماعی که به نوعی بچه حزب اللهی ها داشتند مسیر سال 64 را می رفتند ما با یک طیفی از بچه ها کار را شروع کردیم و در جمع توانستیم قانع شان کنیم که به جای نقد ملت به سمت نقد دولت بروند. شاید اگر مثلاً امثال حاجی بخشی در خیابان به مردم فقط گیر می دادند این قدر مورد حمله واقع نمی شدند. ولی وقتی رفتند به سمت دولتمردان و حاکمان و سیاست های فرهنگی و غیره دیگر این کارشان رسانه ای شد و به نوعی فحش خور سیاسی پیدا کرد.  
 
این کارهای ما از 67 تا 73 بدون عنوان و تشکیلات بود. ولی وقتی یک سری دیگر آمدند وسط و در این جریان قرار گرفتند و مدعی راهبری آن  شدند، من مسیر خودم را عوض کردم و رفتم نشریه شلمچه را راه انداختم. آن موقع که نه یادواره شهدا و از این چیزها بود، شلمچه میلیون ها پوستر و سررسید شهدا را منتشر می کرد. فیلم های روایت فتح فقط در آرشیو تلویزیون پیدا می شد ولی تنها جایی که این ها را البته با نازل ترین کیفیت ارائه میداد شلمچه بود. شلمچه با آن گفتمان تکثیر شد و مدتی بعد نشریات دیگری آمدند و مثل آن کار کردند.
 
یا مثلا در مورد "جبهه" من  حتی گفتمانم را عوض کردم، یعنی بحث جنگ و فقر و غنا با یک ادبیات دیگری و به نوعی منازعه سیاسی مطرح شد.  وقتی "جبهه" را هم تعطیل کردند، من به این نتیجه رسیدم که آقا سیستم نمی خواهد من در این کشور نشریه داشته باشم و الا الزامی ندارد که شلمچه را چپی ها ببندند و جبهه را قوه قضاییه ببندد. قوه قضاییه برای اثبات بی طرفی خودش می توانست خیلی از نشریات دیگر را ببندد. من جدل نکردم برای ماندن. علی رغم این که حجت هم داشتم که کارم درست است. 

 
***علاقه هم داشتید؟ 

اگر کسی بدون علاقه به کاری بپردازد به نظر من آن کارش از لحاظ کیفی و کمی درست درنمی آید. جبهه هم مثل شلمچه تاثیر خودش را گذاشت. در همان دوران آقای دولابی یک جمله ای داشت می گفت سعی کنید خبر باشید نه خبرنویس. یعنی خبر نوشتن یک سطحی از کار است، موضوع خبر شدن یک سطح دیگری از کار است. به هر حال من تمام تلاشم این بود که در اوج کار ژورنالیستی ام ژورنالیست من را با خودش نبرد. یادم است که یکی از این سران اصلاح طلب پرسیده بودند نشریه مستقل چیست؟ گفته بود که دوتاست، گفتند چه کسی؟ گفته بود یکی ما و یکی هم دشمن ما.  
 
منظورش شلمچه بود که وابسته به نهادها و این تشکیلات نبود و با بودجه شخصی یعنی با تیراژ خودش است اداره می شد. یا مثلاً یک روز پروفسور مولانا آمد نشریه جبهه من یادم است که نمی شناختمش، چون اصلا با عالم روزنامه نگاری سنخیتی نداشت و وقتی هم که نشناختمش ناراحت شد. احساس کرد که بالاخره این کسی که روزنامه دارد و در چند تا حوزه کار کرده چطور مولانا را نمی شناسد.  
 
 گفت من آمدم بپرسم که شما این درس را کجا خوانده اید. گفتم درس چه؟ گفت درس ژورنالیستی. گفتم من جایی نخواندم. گفت آخر این یک سبک است. در شلمچه و جبهه نوع خبرنویسی تان و نوع تیترها و نوع محتوای مطالب، آن بحث یک سطح خبر و ستون های خاص و تک و پاتک و همه چیز با هم هماهنگ و مرتبط بود. در بلوک شرق شما دوره این دروس را دیدید؟ گفتم که نه خیلی هایش اکتسابی است.


در آن دوران تیتر نشریه از آن دغدغه هایی بود که تا یک نشریه نداشته باشد انگار یک پایش لنگ است. مثلاً نشریه ها شنبه ها منتشر می شد ما از دوشنبه مصیبت تیتر شنبه را داشتیم که خدایا یک کسی پیدا شود دزدی کند و اختلاس کند، یک مثلا گافی بدهد که تیتر یک ما جور شود. یک شب خواب دیدم که میلیون ها نفر مردم دارند می دوند با لباس سفید. بعد به یکی گفتم چه شده است؟ طرف گفت قیامت شده است و محشر قیامت است. که من همان موقع گفتم خب! تیترمان درآمد. تیتر می زنیم قیامت شد! صبح که بلند شدم گفتم که ببین تو در خوابت، در دینت و حتی در قیامت هم در فکر روزنامه نگاری هستی. این یعنی همان که ژورنالیسم دارد تو را با خودش می برد. چه بسا  حتی از موضع حق باشد. من آن هفته یادم است که نشریه را منتشر کردیم ولی تیتر نزدیم. فقط یک عکس بزرگ صفحه اول زدم.  

 
بعد از مدتی و وقتی بیشتر رسانه های اصلاح طلب تعطیل شدند،  دیگر این حوزه را بی رقیب می دیدم. دیدم بقیه کارها را دیگران هم می توانند انجام دهند. نشریات دیگری راه افتاده بود. متوجه شدم که از این به بعد احتیاج به نقد درون گفتمانی داریم. نقد از درون. مثلاً در "صبح دوکوهه " ما این کار را شروع کردیم. با این رویکرد که حالا بچه حزب اللهی ها احتیاج دارند خودشان را نقد کنند. با دشمنان همین بچه حزب اللهی ها مصاحبه می گرفتیم و می پرسیدیم  نقدتان به جریان حزب اللهی چه هست؟ در اصول گرایی؟  
 
خیلی ها برنمی تابیدند یک چنین مسائلی را. به هر حال گفتمان سازی شلمچه و جبهه و حالا صبح و دوکوهه، کار خودش را کرد. یعنی این که من احساس کردم آن جای خالی دیگر پر شده است و من باید کار دیگری انجام بدهم که جایش نیست. بعد دیدم اکثر  نقدمان به سمت  رسانه های دیداری و شنیداری است.  
 
"پست من" در یک دوره ای رسانه خودش را به سه مقطع فرهنگ شفاهی، نوشتاری و دیداری-شنیداری تقسیم می کند. علت موفقیت این کارشان هم این بود که برای آن ها هر سه دوره هم پوشانی دارد. یعنی مخاطب، هم نشریات شان را میخواند هم فیلم هایشان را می بینند. مثلاً سینمای شان همان تعداد مخاطب دارد که روزنامه ها دارند.  
 
اما این جا از سال 79 به بعد ریزش شدید نشریات مکتوب و رویش جدید در فضای مجازی را شاهد بودیم. به تعبیری مفت حرف زدن باب شد. یعنی هزینه ندارد دیگر، سایت است. مثل نشریه هزینه ندارد که هر شماره اش میلیون ها تومان خرج بردارد و منتظر باشید که برگردد. چون دیگر مسئولیت ندارد خیلی.. حالا بعدها آرام آرام قانونمند شد. حالا به شما برمی خورد چون خودتان در سایت کار می کنید. ولی همه این ها یک طوری من را مجاب کرد که دینداری و  اخلاق مداری در این حوزه سخت است.  
 
هم در فضای سایبری و هم نشریه، یعنی یک طوری می شود که مجبور می شوی برای مستقل بودن، تیراژ نشریه ات را حفظ کنی. آن جنجال و آن تیتر را باید همه اش را داشته باشید. نداشته باشید از بین می روید. مثل بقیه نشریات دولتی نیست که حالا کسی این را نخرید نخرید، همه را بگیرند خمیر کنند. برای شان مهم نیست. ولی کسی که با پول جیبش دارد نشریه در می آورد مجبور است. به هر حال ترجیح دادم به جای این که عاقبتم را خراب کنم. بگذارم به بقیه دوستان این کار را می کنند.
 
*** بقیه عاقبت شان خراب شود؟
نه بقیه چون دغدغه تیراژ و این ها را ندارند، شاید راحت تر بتوانند این کار را انجام دهند.
 
*** چون مستقل نیستند؟
حالا اتهام مستقل نبودن نمی زنم. وظیفه نظام است که بیاید یک چنین نشریه ای را راه اندازی کند در ارتباط با شهدا و جنگ و از این حرف ها یا در خصوص حتی مطالبات انقلاب. وظیفه شان این است که از این ها را حمایت کنند. من نمی توانستم و بلد نبودم که تعامل ایجاد کنم با نهادها و این ها. چون سبک حرف زدن من هم تعامل را برنمی تابید. یعنی وقتی که می رفتی سمت تعامل باید در نقد کوتاه می آمدی. به خاطر همین به نوعی جای خالی دیگری را پیدا کردم که آن هم سینما بود.  
 
***با کسی مشورت کردید برای ورود به سینما؟
نه. برای نشریه هم که مشورت کردم با پیش کسوتان این حوزه همه شان می گفتند که وارد نشو. با سینما هم که با یکی دو نفر کارگردانان سرشناس سینمای دفاع مقدس مشورت کردم گفتند که وارد نشو.
 
***احساس تکلیف کردید؟
نه اسمش را می گذارم پر کردن جای خالی. چون احساس تکلیف زیاد در انتخابات شنیده شده است. به نوعی دارد طنز می شود این احساس وظیفه.
 
***شما چهار فیلم ساختید و همه آنها هم پر فروش بود و با مردم خیلی ارتباط برقرار کرده است. علت این استقبال چیست؟
یک روز آقای صفار در پشت صحنه اخراجی های یک برای بازیگران حرف می زد. آن جا گفت که شما نمی دانید ده نمکی چه گردنه هایی را رد کرده است. هر کسی جای این بود تا به حال بارها جان و آبرویش را داده بود و به هلاکت رسیده بود. حالا که رسیده است به سینما و این ها. من به هیچ کدام از این ها به چشم هدف نگاه نمی کنم، فقط به شکل وسیله مبارزه نگاه می کنم. حالا دیگر این حرف های روشنفکری است که می گویند، سینما وسیله نیست و خودش هدف است یا  هنر برای هنر است و از این حرف ها. من هیچ کدام از این ها را قبول ندارم. گرچه هر کدام ابعاد و ظرافت ها و پیچیدگی های خودش را دارد. من می گویم روزنامه نگاری، یعنی همان تذکری که شهید آوینی می داد. "مراقب باشید ژورنالیزم شما را با خودش نبرد."
روزنامه نگاری مثل دوچرخه سواری است که اگر آدم ترمز نداشت می تواند پاهایش را بگذارد زمین و نگه دارد. اما سینما مثل تریلی است. اگر در گردنه ها بلد نباشید دنده معکوس بدهید و دنده عوض کنید. تریلی است که شما را با خودش می برد.  
 
***در زمانی که نشریه داشتید، شده بود که یک کار اشتباهی کرده باشید که الان که برمی گردید نگاه می کنید دوست داشته باشید دیگر آن اشتباه را نکنید. چیزی یادتان می آید؟
 
در نشریه می گویند مسئولیت انتشار یک مطلب با مدیرمسئول است. به نظر من آن جایی که اعتماد می کردم به بعضی ها بابت مطالبی که در نشریه من منتشر می کردند، بعضی جاهایش اشتباه بود.  
 
 این که میخواهم تعریف کنم از حرف های افشاگرانه است. یکی از منتقدان دوآتشه امروز ما که هر بار هر جا می رسد مثلاً علیه فیلم بنده و نشریاتم موضع می گیرد در شورای چی چی تلویزیون است و فیلم نامه های ما را رد می کند ، من یادم می آید یک نشریه ای داشت که در آن عکس هنرپیشه های آن چنانی را  می زد. بعد یکی دو نفر از بچه های نشریه ما بودند که یک زمانی این منتقد سینمایی معلم قرآن شان بود. اینها برداشتند با اسم مستعار به طرف حمله کردند که تو که این قدر ما را به خاطر پوشیدن لباس آستین کوتاه محکوم می کردی و برخورد تند می کردی، حالا چرا خودت از این طرف بام افتاده ای و عکس هنرپیشه ها را صفحه اولت چاپ می کنی؟
 
یعنی این گذشته معلم قرآنی بودن و اصول گرا بودن طرف را حالا به شدت تحقیرآمیز به رخش می کشیدند. ولی مسئولیت انتشارش با ما بود. و طرف هنوز نمیداند این هجمه ها را همان شاگردان خودش به او وارد آوردند که امروز در جبهه مقابل من قرار دارند و پز روشنفکری می گیرند. فکر می کنم درستش این است که چیزی را که اعتقاد دارم خودم بنویسم و ادبیاتی که اعتقاد دارم خودم بنویسم و جوابگوی آن هم باشم.  
 
یادم می آید که سرویس سینمایی ما یک کسی بود که در مورد یکی از بازیگران زن سینما که بعداً اتفاقاً در فیلم خودم هم بازی کرد. کاریکاتور کشیده بود. یک خبر غلطی را دستمایه یک کاریکاتور کرده بود که بعدها که من این آدم را شناختم، دیدم اصلاً شخصیت این آدم آن چیزی نبود که نویسنده ما آن کاریکاتور را کشیده بود برایش. این اعتماد یک جاهایی به نظر من نافی مسئولیت نیست.
 
***انتخابات نزدیک است. شما برای کاندیدایی فیلم تبلیغاتی می سازید؟
ما بلد هستیم بیشتر در نقد  آدم ها فیلم بسازیم نه به نفع شان. یعنی کار ما نقد است. نه تعریف از آدم ها. یعنی به نوعی پاچه خواری بلد نیستیم.  
 
***یعنی اگر به شما پیشنهاد بدهند قبول نمی کنید؟
چندتایی از دوستان پیشنهاد داده اند. در همه انتخابات ما پیشنهاد داشتیم. برای همین دوره تا حالا سه پیشنهاد داشتم.
 
***کدام یکی از کاندیداهای انتخاباتی فیلم تان را دیده اند؟
تقریبا همه شان.
 
***واکنش شان چه بوده است؟
همه شان تقریبا نظر مثبت داشتند.  
 
***یعنی همه این بیست نفر؟
این هایی که معروف هستند ما مدنظرمان هست. آن کسانی که می دانیم اصلی تر هستند در آن مقطعی که فیلم اکران شد، اکثراً همه شان آمدند دیدند.  
 
***واکنشی که جالب توجه باشد خاطرتان نیست؟
جالبی اش همین است که همه آدمهایی که بیرون این قدر تفاوت سلیقه دارند در رسانه ها، پای فیلم و آن حرف ها، نه به خاطر برخورد رسانه ای اش بلکه  به خاطر آن پیام فیلم کنار هم یک موضع مشترک داشتند، مثل مردم. مردم هم الان در سینماها همین طور هستند. شما بروید در پایین شهر، یا در سینما شکوفه، بروید نزدیک خیابان ایران و ... ببینید تیپ های مذهبی سینمای ما که هیچ وقت عمراً پای شان به سینما نمی رسد دارند می روند. از آن طرف هم در بالای شهر همین اتفاق دارد می افتد.  
 
***ما شنیده ایم که بعضی ها آمده اند فیلم شما را دیده اند خیلی خوش شان آمده است. مثل آقای ضرغامی، مثل آقای قالیباف، مثل حاج قاسم سلیمانی، مثل آقای احمدی نژاد، شما خودتان دعوت شان کردید یا خودشان آمدند؟
به هر حال یک بخشی از کار این ها فیلم دیدن است. در حوزه فرهنگ چون نظر از آن ها می خواهند در شوراهای خاص، کارشان این است. حالا بعضی ها هم دعوت بودند. دعوت که نه، گفتم که ببینید فیلم را چون دارد حاشیه می شود، ببینند حداقل به چه چیزی می خواهند اظهار نظر کنند.
 
***مثلاً آقای احمدی نژاد واکنشش چه بود؟ رسانه ها البته بعضی های شان زدند اما می خواهیم از زبان خود شما گفته شود.
قرار بود رسانه ای نشود.  
 
***حالا که شد.
ایشان هم می گفتند که پیاز داغش زیاد است. بخش اول فیلم را می گفت. ولی می گفت که کلیت فیلم خیلی خوب است و به نفع اخلاق و روحانیت است. ولی به هر حال نقد هم داشتند. تقریباً همه کسانی که دیدند حالا بعضی ها این نقد را هم وارد نکردند و کلاً تأیید کردند. 

 

***از آقای ضرغامی شنیدیم گفتند که در این سی سالی که فیلم ساخته شده است، این بهترین فیلمی بود که راجع به روحانیت و در دفاع از روحانیت می شد ساخت.
بله از آن طرف هم گفت که اگر در تلویزیون پخش شود باید پالایش شود.
 
***در مورد عدم اکران رسوایی در قم یک سری مشکلات وجود داشت و بعضی ها مخالف بودند و بعضی ها موافق بودند. عمده نظر مخالفان چه بود که برای مدتی نگذاشتند اکران شود؟
قم یک بخشی دارد به اسم معاونت تبلیغ که این دوستان فیلم نامه را قبل از ساخت دیده بودند و اشکالاتی وارد کرده بودند. من برای حسن نیت علی رغم این که وسط فیلم برداری بودیم 80 درصد آن اشکالات آنها  را در فیلم رفع کردم. بعدا فیلم را آمدند در جشنواره هم دیدند گرچه اذعان کردند که نقطه نظرات ما اعمال شده است ولی همین ها هم چون رسانه ای شد و نمی خواستند امضای شان پای فیلم باشد اعلام نکردند. جلسه ای داشتیم که دوباره فیلم را برای کارشناسان آن ها و معاون تبلیغ حوزه علمیه نمایش دادیم. آن ها هم با وجود وارد کردن نقدهایی، کلیت فیلم را به نفع روحانیت ارزیابی کردند. منتهی مسأله این است که همین روحانیت دو بخش می شود. ائمه جمعه خیلی های شان فیلم را دیدند و پسندیدند و اتفاقاً خیلی از نقدهای این ها را هم وارد نکردند. ولی من شنیدم که بعضی ها آنونس فیلم را برده بودند برای علما و جامعه مدرسین، آنونس فیلم را نمایش داده بودند نه خود فیلم را!  
 
***علت مخالفت جامعه مدرسین این بود؟
مخالفت رسمی نبود. من هم به هر حال من نمی خواستم فیلمی که به نفع روحانیت است و با دیدنش مردم با یک روحانی ساده زیست که به انقلاب و مسائل اجتماعی تعلق خاطر داشته، ارتباط برقرار می کنند، وارد حاشیه شود. نمی خواستم این مخالفت به اسم روحانیت تمام شود و گفتم که فیلم را از اکران برداریم. بعضی ها هم بل گرفتند گفتند که خودش این اکران را منتفی کرده است. اما در حقیقت، فکر می کنم آینده روشن خواهد کرد که این فیلم چقدر به نفع روحانیت بود و می توانست اثر گذار باشد.  
 
***الان در قم اکران نمی شود؟
خیر
 
***آخر گفتید که مشکلش حل شد. نشد؟
میز بعضی از آقایان به شدت در خطر بود. یعنی من هم برای دین بعضی ها و هم دنیای بعضی ها خودمان گفتیم که فیلم اکران نشود.  
 
***اگر قرار باشد یک بار دیگر فیلم رسوایی را بسازید چطوری می سازید؟
می بردم در تاجیکستان می ساختمش.  
 
***چرا تاجیکستان؟
خب دلایل خودش را دارد. همین کاری که اول فیلم می خواستم بکنم را الان انجام می دادم.
 
***در این مدت چه نقدی به فیلم تان دیدید که خودتان خوش تان آمده است. مثلا گفتید که بله اگر من این نقد را قبلا شنیده بودم حتماً اعمال می کردند.
ببینید ما فیلم مان را در شرایط ایده آل و نرمالی نساختیم. مجبور شدیم که آن را در 25 روز بسازیم. برخی دنبال مان کرده بودند.
 
***این ها را کمی بیشتر توضیح  می دهید؟ از مصایب‌تان برای ساخت رسوایی بگویید؟
نمی توانم توضیح دهم. یعنی به نفع نظام نیست که بگویم چه مصائبی در مسیر ساختش داشتیم.کسی باور نمی کند. ما هرچه شعارش را بدهیم. بگوییم که مثلاً ما کاری که می کنیم با مشکل مواجه است. می گویند آقا چرا فلانی می تواند این حرف ها را بزند. دیگر نمی گویند که فلانی برای رسیدن به این مسیر بارها نشریاتش توقیف شده است و بارها به دادگاه رفته است و یا در فیلم سازی اش چه مصائبی سرش پیاده کرده اند.  
 
از خودی و نخودی همه با هم می افتند به جان فیلم. اینها انگیزه را از جوانان انقلابی تازه کاری که میخواهند وارد سینما بشنوند، می گیرد. جای خالی اینها و ریزش های سینما با ورود نیروهای حزب اللهی در این حوزه دارد پر می شود. ما نباید انگیزه را از آن ها بگیریم. بخش زیادی از این هجمه ها به خاطر خود من است و به خاطر آن سابقه نشریات شلمچه و جبهه. من الان می فهمم که کدام روحانی دارد با فیلم برخورد می کند و به خاطر چه چیزی دارد برخورد می کند. این ها از دوره نقد سازندگی تا امروز دوباره همان سیگنال های گذشته را دارند می فرستند. همان آدم ها. خب امروز برخی از این ها در موضع قدرت  و مدیریت و تصمیم گیری هستند و  ما در موضعی  هستیم که کارمان گیر است و داریم فیلم مان را اکران می کنیم. فیلم نقد به حوزه علیمه و طلبه های مدرن و امروزی دارد.

دیگر بیشتر بازش نمی کنم. العاقل یکفی بالاشاره. ما نباید با ناله این انگیزه را از نسل امروز بگیریم. به خاطر همین ترجیح می دهم خار در چشم و استخوان در گلو از این مسیر بگذرم. آقا وقتی می گوید ورود به حوزه هنر و سینما مثل جهاد می ماند و لباس آهنین به تن کنید و وارد شوید. پس کسانی که زودتر وارد شده اند آدم هایی هستند که دارند از آن میدان مین رد می شوند.  

 
***دوران گذارتان فکر می کنید چقدر طول می کشد؟
 
برای من تا دوره گذارم تمام شود دیگر کارم در سینما تمام شده است. این دوره گذار تا دقیقه آخر آتش روی سرم خواهد بود. یعنی اگر قرار بود آقایان منصفانه قضاوت کنند در مورد رسوایی، سینمایی ها را می گویم! اوضاع خیلی متفاوت میشد. کما این که یکی از داوران جشنواره به من می گفت که ما خیلی سعی کردیم که بعد از سه گانه اخراجی ها نبینیمت در سینما. فیلم هایت را نبینیم. ولی دیگر رسوایی را نمی شود ندید گرفت که بدون طنز، همه آن اتفاقات را دارید تکرار می کنید که حالا دیگر من می دانم پشتت هیچ کس نیست و داری این کارها را انجام می دهی. البته این که در موضع داوری بعداً چه کار کرد و برخلافش عمل کرد و یک مصاحبه ای کرد به شدت متناقض با همین حرف هایی که داشت می گفت، آن جای خود دارد. نه این دوره گذار به نظر من تمام شدنی نیست برای من. یعنی هر کاری بکنم این آتش روی سرم خواهد بود.
 
***خیلی ها شما را اصلاً قبول تان نمی کنند در سینما. برخی می گویند این آدم را اصلاً نباید ببینی. این اصلاً جایش این جا نیست. این باید از این جا برود. چرا این اتفاقات می افتد و چرا این برخوردها با کسانی که فکر می کنند ذره ای رنگ و بوی انقلابی دارند اینگونه است؟
 
سینما جمع الجمع همه هنرهاست و این آدم ها به نوعی خودشان را صاحب این هنر می دانند. نه فقط سینما در همه رشته های هنری. از بعد از انقلاب این ها فکر می کردند نابود می شوند اما وقتی امام گفت ما با سینما مخالف نیستیم  اینها به یک مرحله ثباتی رسیدند و تثبیت شدند و احساس کردند که نباید اجازه دهند این میدان از آن ها گرفته شود! مایملک شان است و برخورد می کردند با تمام بچه ها. آن موقع این برخوردها با حوزه هنری بود. یعنی سینمایی ها به هیچ وجه حاضر نبودند با بچه های حوزه هنری کار کنند. نه در فیلم های شان بازی می کردند و نه کار تدوین شان را انجام می دادند. نه کار گریم شان را انجام می دادند.  
 
انقلاب ویژگی اش همین بود؛ تحمل همدیگر! تحمل نیروهای جدید و انقلابی سخت بود. حالا خیلی از آن بچه هایی که از حوزه هنری وارد سینما شدند یک بخشی شان شبیه خود همین سینمایی ها شدند. یعنی به اینها گفتند تا موقعی که مثل ما فکر نکنید و مثل ما نپوشید و مثل ما نتراشید نمی پذیریم شما را. خیلی ها این قواعد جدید را پذیرفتند و آمدند جزو خانواده سینما شدند. بعضی ها هم مقاومت کردند و حذف شدند. یک عده ای هم این بینابین ماندند. 


این ها تمام پوزشان به مستند خانه خداست. زمان شاه پخش شد و مردم صف ها را کشیدند و فیلم را دیدند. بعد می بینند که همان اتفاق برای فقر و فحشا می افتد. میلیون ها نفر می نشینند این فیلم را می بینند. من آن موقع درخواست عضویت در انجمن مستندسازان داده بودم ولی این ها نپذرفتند. یعنی به هیچ وجه این ها حاضر نشدند حتی وارد دایره شان شوم. یا مثلاً در مورد اخراجی ها یک کارگردان جریان روشنفکری از مشهورترین های شان که الان هم هست و جزو نسل اول انقلاب است، بعد از "اخراجی های یک" گفته بود که این فیلم نسبت به فیلم اول همه ما، یعنی کارگردانان نسل اول، خیلی بهتر است. گفت با فیلم اول خودمان باید مقایسه اش کنیم، نباید با فیلم های آخرمان مقایسه اش کنیم. فقط یک سری دیتیل کم دارد و از این حرف ها. مسأله این ها ورود به سینما نیست. الان خیلی از بچه های حزب اللهی هستند که فیلم می سازند. فیلم جنگی می سازند. اما آنچه اهمیت دارد آن جریان سازی و جوی بود که سالها قبل برای فیلم قیصر یا گنج قارون اتفاق افتاده بود و دیگر تکرار نشد. حتی در برخی موارد مخاطب هم مهم نیست. مثلاً کلاه قرمزی هم مخاطب داشت. یا شهر موش ها هم مخاطب داشت. اما جریان سازی نداشت. این اتفاق در مورد اخراجی ها رخ داد.  

 
سینما امکانات، پتانسیل و جذابیت هایی دارد که من آمدم از آن جذابیت ها در مسیر ایدئولوژی خودم استفاده کردم. بازیگران،  طنز و همه این ویژگی ها. آن هم نه یک بار و دو بار و سه بار این بار می شود چهار بار. و حتی در مستندها هم تکرار می شود. این اتفاق دو راه بیشتر پیش رو نمی گذارد. یا حذف است یا به نوعی استحاله کردن طرف در درون خودشان است.  
 
یک بخش دیگرش این است که این ها احساس خطر هم می کنند. آمدن یک آدم مهم نیست. مسأله این است که این ها آمده اند یک سدی را بشکنند. آن سد یعنی پایان یک دوره انحصار. مسأله آن ها الان در همه حوزه ها این است که می دانند انحصار دارد شکسته می شود. الان منتقدهای طیف بچه حزب اللهی ها وارد این حوزه شده اند و مستندسازها و جشنواره های مختلف. دیگر این طوری نیست که در یک جشنواره فقط یک طیف آدم بنشیند فیلم نگاه کند و هرجا خواستند هو کنند. امروز بچه حزب اللهی ها هم کنار آن ها می نشینند و هرجا خواستند دست می زنند و هرجا خواستند تشویق می کنند.  
 
در حوزه تولید هم دارد این اتفاق می افتد. این انحصار یا نگاه فاشیستی تا جایی است که می گوید اگر هم قرار است حرف ارزشی به قول این ها زده شود ما باید بزنیم.. عیبی ندارد پول بدهید ما خودمان فیلم ارزشی برای شما می سازیم؛ حتی اگر اعتقاد نداشته باشیم. در مورد انرژی هسته ای، در مورد مسائل امنیتی، در مورد دفاع مقدس هر چه که شما بگویید. ولی وارد نشوید! بدهید ما می سازیم. مدیریت فرهنگی ما هم همین باج را دارد می دهد. گرچه آن ها کار خودشان را می کنند. یعنی می آیند در فیلم دفاع مقدس هم از بی سوادی مسئولین ما استفاده می کنند و فیلم ضدجنگ می سازند. تمام این آثار را هم با پول بیت المال می سازند. یعنی هرجا هم به آن ها اطمینان کرده اند ضربه خودشان را زده اند. حتی اگر فیلم در مورد انقلاب ساخته اند. کار خودشان را کردند دقیقه آخر.  
 
***گفتید که آقای حاتمی کیا. به جای این که مچ تان را بگیرد دست تان را گرفته است. مشخصاً چه کمک هایی به شما کرد آقای حاتمی کیا؟
من خیلی نمی خواهم از او خرج کنم. فقط خواستم تشکر کرده باشم به خاطر حمایت های معنوی اش.  
 
***در رسوایی یکی از سؤالاتی که همیشه همه از شما سؤال کرده بودند این بود که هدف وسیله را توجیه نمی کند.
 
اکثر کسانی که این حرف را زده اند برایشان هدف وسیله را توجیه می کند.  
 
***حالا صرفنظر از این که چه کسی دارد مطرحش می کند این را قبول دارید؟
 
بحث حکمی می شود که اصلاً کجا وسیله است و کجا هدف است. این حرف ها که آیه و روایت نیست. یک حرف ذوقی است. در خود دین ما چیزی داریم به اسم تقیه. یعنی یک وسیله ای گذاشته شده است برای توجیه یک هدف. برای دفاع از ایمان، دفاع از دین، دفاع از جان. این یک اصل نسبی است.
 
***ولی ما یک سری روایات داریم که صحه می گذارد بر این ماجرا.
 
هرکدام از این ها جای من بودند. هدف که هیچ چیز خودشان را هم گم می کردند. یعنی همین آدم هایی که دارند این حرف ها را می زنند. یکی شان در هر انتخاباتی کاندید می شود. اگر این ها جای من بودند و شهرت و موقعیت مرا داشتند، تا به حال باید برای خدایی کاندیدا می شدند. حالا بگذارید جوهر دکترای تان خشک شود، بعد راه بیفتید در این فضاها.  
 
در رسانه های شان تیترهای آن چنانی می زنند، رفتارهای آن چنانی می کنند. یکی از همین کسانی که دارد این حرفها را پشت سر رسوایی می زند، قبلا  سردبیر یک نشریه ای شد، بعد آن موقع در مورد مهاجرانی که گفته بود جنگ ما برادرکشی است، در روزنامه قشنگ نوشته بود ولدالزناء. گفت آن ولد الزنایی که این حرف را زده است، فلان است. من آن موقع گفتم که من به شما در نشریه ام این حرف ها را یاد ندادم. با دشمن خودتان هم نباید با بی دینی برخورد بکنید. طرف مادرش مادر شهید است. شما با مادرش چه کار دارید؟ در خود روایات ما می گوید این حرف ها را نزنید.  
 
این آدم هایی که این حرف ها را می زنند نه روایات را درست می شناسند نه هدف را درست می شناسند و نه وسیله را. هنوز در اول راه هستند. اگر آمدند در سینما و عوض نشدند و آن حرف ها را توانستند بزنند. معلوم است که کارشان درست است.  خود خیلی از این آقایان در جشنواره امسال، فیلمی را انتخاب کرده بودند که با بازیگرش مشکل داشتند. این جا هدف وسیله را توجیه می کند؟

 
این ها دارند این کار را می کنند و من هم نباید در زمین آن ها بازی کنم. اصلاً نباید محل شان بگذارم و اصلاً نباید ببینم شان دیگر. متوجه هستید؟ این ها را خدا هم نمی بیند. یعنی خدا هم یک زمان این آدم ها را می گذارد کنار. بزرگترین اشتباه من این بود که برای برخی از این ها ارزش قائل شدم. یعنی من فکر کردم که اگر برای این ها ارزش قائل نشوم، می گویند که حالا چون پرمخاطب‎ترین فیلم ها را می سازد و چون این قدر شهرت دارد و این قدر فلان دارد تحویل نمی گیرد. هرکدام از اینها جای من بودند هزار باره خودشان را در سیاست و در ثروت و در این چیزها گم کرده بودند. برای من اگر هدف وسیله را توجیه می کرد. وسیله های مشروع را حتی برای اثبات خودم استفاده می کردم.  
 
در یک میزانسن خاص که قرار می گیری فحش دادنت به یک سری از آدم ها نان دارد. حالا این ها می خواهند وارد سینما شوند می گویند ما هم به ده‎نمکی فحش می دهیم و هم به روشنفکران که ثابت کنیم ما نگاه مان نگاه حرفه ای است و نگاه مان نگاه مثلاً صنفی و طیفی نیست. حکایت این ها حکایت برادر حاتم طاعی است. که برای مشهور شدن کارهای عجیب می کرد.   
 
کوبیدن افرادی مثل شاه حسینی و بهمنی با پول سپاه و جشنوراه انقلابی که هنر نیست. همین ها داشته های شما در طیف بچه های حزب اللهی سینما هستند. شما آمده بودید جریان روشنفکری را نقد کنید یا چماق شوید در سر بچه حزب اللهی های سینما؟ کسی نمی گوید که فیلم های این ها قابل نقد نیست. اولین منتقد آثار من آن ها هستند و اولین منتقد آثار آن ها هم من هستم. ولی این که از گرد راه نرسیده بیایید تحقیرآمیز آن طوری با آن ها برخورد کنید نشان می دهد که شما حتی ادب نقد از درون را هم بلد نبودید.  
 
هدف برای شما وسیله را توجیه کرده اتفاقاً وگرنه دینداری این آدم ها در سینمایی به این شکل و  وضع،  مجاهده است و به تعبیر آقا این ها "السابقون السابقون اولئک المقربون" هستند. در جنگ اگر کسی دو تا ترکش بیشتر خورده بود حرمتش را همه حفظ می کردند. خب این ها حتی آن حرمت را هم بلد نیستند حفظ کنند. من در زمین این آدم ها بازی نمی کنم که بخواهند بگویند هدف وسیله را توجیه نمی کند. هنوز که هنوز است دارند اخراجی ها را مغرضانه نقد می کنند.  
 
آقا در رسانه دوبار از اخراجی ها نام برد و دفاع کرد. تو هنوز هم داری به اخراجی ها فحش می دهی بچه حزب اللهی؟ منتقد سینمایی باید کار خودش را بکند من با آن اصلاً کاری ندارم. ولی تویی که شعار ولایت می دهی و کله رئیس جمهوری را کنده ای به خاطر این که مثلاً فلان حرف را نمی زند. آن هم تازه به خاطر این زد و بندهای سیاسی با یک جناح دیگر، حالا داری چه کار می کنی؟
 
این آدم ها همان هایی هستند که به فیلم مشکل دار فلان بچه حزب اللهی سینما حمله می کنند ولی در برابر فیلمهای ضد جنگ خفه خوان می گیرند. آدم می فهمد درد آنها ارزش و انقلاب و اینها نیست بلکه شهرت طلبی است که حالا در نقد سینمایی متجلی شده و فردا هم کاندیدای یک جایی می شوند.
 
این آدم ها را من با سکوت از کنارشان گذشتم. یعنی فقط به خاطر آن حفظ اعتبارشان که دشمن سوءاستفاده نکند. نمی خواهم دشمن فکر کند که مثلاً این جبهه هم شد صد شقه. شاید اصلا از این حوزه هم بروم. مثل دوره "حزب الله" که سرقفلی و همه چیز را کامل دادم به آن ها و آمدم بیرون. وگرنه خودشان که می دانند اولین نسخه فلان نشریه را چه کسی درآورد.  
 
همان موقع همه این بچه حزب اللهی ها می گفتند که این کارها سوسول بازی است. مدعیان این کار می گفتند. این آدم ها می گفتند تظاهرات جلوی صدا و سیما وقتی رهبری نماینده دارد ضد ولایت فقیه است. الان صبح تا شب دارند سخنرانی می کنند علیه این دستگاه و آن دستگاه که حتی رهبری نماینده دارد. ده سال تاخیر دارند. یعنی همین آدم ها ده سال دیگر به این نتیجه می رسند که غیر از نقد باید کار هم بکنند. بیایند فیلم هم بسازند. آن وقت اگر فیلم ساختند و با کله نرفتند در منجلاب سینما، آن وقت می فهمند هدف وسیله را توجیه می کند یعنی چه؟ من از اخراجی های یک تا به حال بیشتر از هشتاد تا بازیگر درجه یک و استار سینما در فیلم هایم بازی دادم. امضای هیچ کدام را شما پای فتنه نمی بینید.  
 
***یعنی شما این تأثیر را روی شان داشته اید؟
نه نمی خواهم این را بگویم. بحث من این نیست. ولی همین نظام میلیاردی دارد خرج می کند و مدام به آن ها پول می دهد و این را مکه می فرستند و آن را فلان می دهد و بهمان می دهد که برایشان رای جمع کنند. شما بچه حزب اللهی اش را در این حوزه نمی توانید نگه دارید. هرکدام می آیند شش ماه بعد چپ می کنند می روند یک طور دیگری می شوند. این آدم ها آمدند منافقین را در فیلم ما هجو کردند. این آدم ها آمدند دشمن را هجو کردند. این آدم ها آمدند فتنه را هجو کردند. در آن شرایط. من می گویم به مراتب بعضی از این ها شرف دارند به آن بچه حزب اللهی ای که در فتنه سکوت کرد و یا این قدر دچار شبهه بود که نمی توانست سریع بیاید از نظام دفاع کند.  
 
باور کنید من ترجیح می دهم یک دشمن مشترکی باشد که همه بچه حزب اللهی ها و اصولگراها با هم متحد باشند در برابر آن چه در حوزه سیاست و چه در حوزه فرهنگ. ولی وقتی آن طرف را حذف می کنند و این ها می افتند به جان همدیگر. خیلی دریده تر و بی تقواتر و بی پرواتر به هم می پرند و پنجه می اندازند روی صورت همدیگر. چون خیلی حریم ها دیگر برای شان شکسته شده است دیگر.  من دشمنی صادقانه قشر روشنفکر را نسبت به خودم به این بی سوادی و جهالت و حسادت خودی ها ترجیح میدهم.
 
***وضعیت سینما اصلاً وضعیت خوبی نیست. بعضی از بازیگران و بعضی از کارگردانان و بعضی از کسانی که مدعی فکر و فرهنگ هستند و در سینما داعیه این را دارند که ما راهبرهای فکری و فرهنگی جامعه هستیم. این ما هستیم که باید به مردم بگوییم مردم چطور زندگی کنید و چه کار کنند. ولی وقتی وارد سینما می شویم می بینیم وضعیت اخلاقی و وضعیت خانواده و ... به هیچ وجه مطلوب نیست. تحلیل شما از این موضوع چیست؟
 
ببینید من بحران امروز جامعه ایران را برخلاف خیلی ها بحران اخلاقیات می دانم. اخلاق و معنویت. این هم مختص سینما نیست. شما بروید در دانشگاه ببینید روابط بین استاد و دانشجو چطوری است. یک تحقیق کنید. روابط بین دانشجویان با همدیگر چطوری است. همه همدیگر را با اسم کوچک صدا می کنند. شما بروید اخلاقیات رسانه ای ما را مرور کنید. ببینید چقدر راحت بی تقوایی می کنند. اگر حدیث راست باشد که "الغیبه اشد من الزناء" گیریم که یک صنفی در این جامعه ما زنا می کنند. رسانه های ما که دارند غیبت و تهمت را انجام می دهند! کدام بدتر است به نظر شما؟ حدیث می گوید که الغیبه اشد من الزناء.  
 
صبح تا شب در این رسانه های حتی اصولگرای ما "اشد من الزناء" دارد صورت می پذیرد. چه نسبت به حزب اللهی ها، چه نسبت به اصولگرایان و چه نسبت به حتی مخالفان سیاسی. این جامعه احتیاج به تحول اخلاقی دارد. این که یک بخشی اش را گوشه رینگ قرار بدهیم فرافکنی است. دهن بسته است که بگویم اتفاقاً بعضی از آدم هایی که من دیده ام مصاحبه می کنند می گویند که بله فساد در سینما هست. طرف تا آخرش را خودش رفته است. بعد حالا چون به او کار نمی دهند و د


ارسال توسط کاربر
 
منتقدان غربی درباره«گذشته» فرهادی چه گفتند
بانی فیلم آنلاین:روز گذشته همزمان با برگزاری سومین روز از جشنواره فیلم کن، فیلم «گذشته» ساخته «اصغر فرهادی» در بخش مسابقه به نمایش درآمد، این فیلم و صحبت‌های «فرهادی» در مطبوعات غربی بازخورد وسیعی داشت.

به گزارش فارس،فیلم سینمایی «گذشته» ساخته «اصغر فرهادی» روز گذشته به عنوان یکی از سه نماینده سینمای فرانسه در بخش مسابقه جشنواره کن به نمایش درآمد و با استقبال حضار و منتقدان سینمایی روبرو شد.

سایت «کانت کت میوزیک» در این باره نوشت: فیلم موفق فرهادی با استقبال گرم حضار در کن روبرو شود.

«گذشته» داستان مردی ایرانی با بازی «علی مصفا» است که در پی اختلاف با همسر فرانسوی‌اش او و دو دخترش را در فرانسه رها کرده و به ایران سفر می‌کند ولی زمانی‌که به فرانسه باز می‌گردد متوجه می‌شود که همسرش با مرد دیگری آشنا شده و به همراه فرزندانشان با او زندگی می‌کند.

خبرگزاری رویترز در توصیف این فیلم نوشت: «گذشته» اولین فیلم فرهادی است که در خارج از ایران، فرانسه، ساخته شده، این فیلم یک درام روانشناسانه است.

پیتر برادشو، منتقد سینمایی روزنامه انگلیسی زبان «گاردین» نیز در این باره نوشت: «گذشته» درام نیرومندی است که به طرز خارق‌العاده‌ و ظریفی روابط پیچیده انسانی را کالبد شکافی کرده است.

«شیکاگو تریبون» نیز به نقل از فرهادی در پاسخ به این سوال که چه انگیزه ای باعث شده تا او درباره روابط مرد و زن فیلم بسازد نوشت: هیچ چیز به اندازه موضوع خانواده جهان شمول نیست. رابطه میان یک زوج شاید قدیمی‌ترین رابطه در تاریخ بشریت باشد که در برگیرنده درد و رنج‌های بسیاری است ولی تمام این درد و رنج‌ها همیشه در مورد زوج‌های متفاوت، شبیه به یکدیگر نبوده و منحصر به هر زوج است.

«شیکاگو تریبون» در ادامه نوشت: فیلم قبلی «فرهادی»، «جدایی»، که حول محور جدایی یک زوج می‌چرخد نیز پیش از آنکه جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان به خود اختصاص دهد توانست در اروپا جوایز زیادی (70 جایزه بین‌المللی) را از آن خود کند.

فرهادی در این باره نیز در نشست خبری روز گذشته‌اش گفت: ما اصولا به موفقیت فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌های سینمایی عادت داریم اما نه تا این اندازه.

روزنامه لس‌آنجلس تایمز تیتر خود را به این مسئله اختصاص داد که فرهادی در فیلم جدیدش به دنبال حداکثر تاثیر احساسی بر مخاطبش است.

این روزنامه در ادامه بر این مسئله تاکید کرد که فیلم «گذشته» شباهت‌های فراوانی به فیلم «جدایی» دارد.

شاید اشاره به این مطلب خالی از لطف نباشد که بررسی تاریخچه کن نشان داده که در 70 درصد از موارد نخل طلای کن از آن فیلم‌های اجتماعی_خانوادگی بالاخص با پس زمینه روابط زن و مرد بوده است.




ارسال توسط کاربر
چهارمين فيلم ده‌نمكي به دنبال كسب مقام دومين فيلم پر فروش تاريخ سينما
5 ميليارد تومان فروش «رسوايي»؛ ده‌نمكي بازهم ركورددار شد!
باني‌فيلم آنلاين: گروه سينماي ايران - فيلم «رسوايي» ساخته مسعود ده‌نمكي با 5/2 ميليارد تومان فروش در تهران توانست ركورد فروش اخراجي‌هاي 3 را بشكند. اين فيلم در شهرستان‌ها نيز با فروش 5/2 ميلياردي در پايان هفته هشتم نمايش به رقم حيرت‌آور مجموع فروش 5 ميليارد توماني دست يافت.

 

به گزارش خبرنگار «باني فيلم» اين در حالي است كه «رسوايي» برخلاف ساخته‌هاي پيشين ده‌نمكي از تبليغات ميداني و پخش تيزرهاي تلويزيوني گسترده‌اي برخوردار نبوده است. از ويژگي‌هاي فروش اين فيلم بايد به اين نكته اشاره كرد كه «رسوايي» با از دست دادن سر گروه سينمايي‌اش در تهران در آغاز هفته نهم اكران، با پيش‌بيني فروش هفتگي 200 ميليون توماني، حداقل تا هفته دهم در تهران روي پرده خواهد ماند. اين در شرايطي است كه فروش اين فيلم در شهرستان‌ها، باعث شگفتي كارشناسان شده و پيش‌بيني مي‌شود اكران «رسوايي» تا پايان خرداد ماه بر پرده سينماهاي شهرستان ادامه داشته باشد.اگر پيش‌بيني‌ها (با احتساب حد نصاب فروش فعلي اين فيلم) درست از آب درآيد، رسيدن به فروش 6 ميليارد توماني براي اين فيلم دور از دسترس نيست.در كارنامه سينمايي ده‌نمكي، فيلم اخراجي‌هاي 2 با فروش 5/8 ميليارد تومان بالاترين ميزان فروش و ركورد دست‌نيافتني در تاريخ سينماي ايران را در دست دارد و رسوايي، با فروش فعلي و پيش‌بيني دستيابي به فروش 6 ميليارد توماني به عنوان دومين فيلم پر فروش تاريخ سينماي ايران دست خواهد يافت. نكته جالب توجه اينكه برخلاف سري فيلم‌هاي اخراجي‌ها، كه مضموني طنزآميز داشتند، رسوايي با نگاهي جدي به جايگاه روحانيت در اجتماع، به طرح مضامين ديني و عرفاني مي‌پردازد.



ارسال توسط کاربر
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 53 صفحه بعد